
به گزارش بیرونیت، واقعیت این است که در طول یک سال گذشته، برخی خبرنگاران و رسانههای منتقد شرکتهای معدنی و فلزی با ابزار شکایت و آگهی تنبیه شدهاند. نکته جالب اینکه برخی مدیران ارشد این شرکتها بر شکایت و پروندهسازی علیه خبرنگاران تخصصی اصرار دارند.
بهعنوان مثال، اخیرا شرکتی از یک خبرنگار در دادسرای جرایم رایانهای شکایت کرده است. دادسرا شکایت مطرحشده را فاقد استدلال کافی دانسته و رأی منع تعقیب صادر کرده است.
آن شرکت دوباره تمام توان حقوقی خود را به کار گرفته و با اعتراض به رأی منع تعقیب، پرونده را به شعبه کیفری ارجاع داده؛ اما در ادامه، آن شعبه نیز بر رأی اولیه تأکید کرده و آن را قطعی دانسته است.
در این میان، به نظر میرسد برخی افراد تازهمدیرشده حتی فاقد هوش هیجانی و اصول سیاسی و مدیریتی هستند و با کمترین انتقاد برآشفته میشوند و توان حقوقی مجموعه را درگیر شکایت از خبرنگاران میکنند.
جالبتر اینکه این دسته از مدیران خود را به جریان اصلاحطلبی و روزنامهنگاری آزاد منتسب کرده و مدافع آزادی بیان نشان میدهند، در حالیکه کوچکترین اعتقادی به این موارد ندارند و صرفاً برای رشد شخصی به این جریانها پیوستهاند.
به نظر میرسد بهتر است شرکتهای معدنی و فلزی به جای شکایت از خبرنگاران و تنبیه آنان با ابزار آگهی، از ابزار قانونی «جوابیه» استفاده کنند و اطلاعرسانی شفافی داشته باشند، نه اینکه با کوچکترین مطلبی برآشفته شده و در صدد انتقامجویی برآیند.
شکایت از رسانه و تنبیه رسانهها با ابزار آگهی، نهتنها نشانه قدرت نیست، بلکه نشانه ضعف و ترس است؛ ضعف در مدیریت افکار عمومی، ترس از شفافیت، و ناتوانی در مواجهه با پرسشهای ساده.
بخش معدن ایران برای توسعه، نه به مدیران زودرنج که از نقد میگریزند نیاز دارد و نه به ساختارهایی که در برابر هر سؤال، حالت تدافعی میگیرند. بلوغ صنعتی زمانی محقق میشود که نقد را نه تهدید، بلکه امکان اصلاح بدانیم.
اگر مدیران ما بهجای شکایت، گفتوگو را انتخاب کنند و بهجای برآشفتگی، پاسخگویی را برگزینند، آنگاه میتوان گفت که بخش معدن ایران در مسیر حرفهای شدن قدم گذاشته است.
مطالب مرتبط

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

