دهه ۱۳۴۰، تلاشها برای صنعتی شدن ایران جدی شد و کارخانههای مهمی مانند سیمان، فولاد و پتروشیمی تأسیس شدند، اما این توسعه بیشتر واکنشی و بخشی بود؛ بدون برنامهریزی جامع و بر اساس مزیتهای رقابتی.
با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و جنگ تحمیلی، اولویتها تغییر کرد و تمرکز بر تأمین نیازهای اساسی و دفاع قرار گرفت. اگرچه در این دوره نیز برنامه متمرکزی برای توسعه صنعتی وجود نداشت اما با تشکیل ستاد طرحهای مهم انقلاب، صنایع موجود حفظ شدند و حتی توسعه یافتند و برخی پروژهها نظیر فولاد مبارکه اصفهان در همین دوره جنگ ساخته و به یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب اسلامی تبدیل شد.
به گزارش بیرونیت، پس از جنگ، دولت سازندگی به بازسازی پرداخت و برنامههای پنجساله تدوین شدند. برای نخستین بار نیز موضوع تدوین «استراتژی جامع توسعه صنعتی» به صورت جدی مطرح شد که با ادغام دو وزارت معادن و فلزات و صنایع، تدوین چنین سندی در دستور کار قرار گرفت.
سرانجام در اوایل دهه ۱۳۸۰، وزارت صنایع و معادن با سرمایهگذاری ایدرو و همکاری کارشناسانی خبره به سرپرستی مسعود نیلی، اقتصاددان و عضوهیأت علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، سند جامع «استراتژی توسعه صنعتی ایران» را تدوین کرد که بخشهایی مانند پتروشیمی، فولاد و فناوری اطلاعات را به عنوان پیشران معرفی کرد، اما با تغییر دولت در ۱۳۸۴ این سند تصویب نشد و به بایگانی سپرده شد.
دولتهای بعدی هرکدام رویکرد خاص خود را داشتند، اما کمتر به تدوین و اجرای استراتژی جامع ملی توجه کردند. در دولتهای نهم و دهم تمرکز بر خودکفایی و صنایع نظامی بود و در دولت یازدهم تلاشهایی برای بازنویسی سند صورت گرفت اما خروجی عملی قابل توجهی نداشت. صنعت همچنان پراکنده و بینقشه پیش میرفت.
اخیراً با فشارهای زیستمحیطی و برخی محدودیتهای بینالمللی، وزارت صمت سندی منطقهمحور به نام «آمایش صنعتی، معدنی و تجاری کشور» تدوین کرد تا نقش هر استان را در توسعه صنعتی مشخص کند. مثلاً بوشهر با پتروشیمی، اصفهان با فولاد و یزد با معدن شناخته شدند.
اما این سند هم با سؤال بزرگ مواجه است: آیا اجرایی خواهد شد یا مانند اسلاف خود در کتابخانهها خاک میخورد؟
به گزارش بیرونیت، صنعت ایران پر از شروعهای پُرامید و پایانهای بیسرانجام است. منابع و ایده کم نیست، اما هر بار سندی تدوین و هیاهویی برپا میشود و سپس سکوت میگیرد. دولتها میآیند و میروند، اولویتها تغییر میکند و برنامهها نیمهکاره رها میشوند.
وقتی اسناد ما ضمانت اجرایی، پیوست مالی و نظام ارزیابی ندارند، انتظار توسعه واقعی بیمعنی است. سالهاست روی کاغذ صنعتی شدهایم اما در عمل وابسته به واردات قطعات اولیه و خطوط تولید قدیمی هستیم و از رقابت جهانی عقب ماندهایم.
تاریخ صنعت ایران پر است از شروعهای مکرر. اکنون زمان آن است که یکی از این شروعها به مسیر واقعی و پایدار تبدیل شود. اگر میخواهیم واقعاً صنعتی شویم، باید فراتر از دولتها به برنامهریزی بلندمدت و باور به توسعه پایبند باشیم، وگرنه داستان تکراری ادامه خواهد داشت.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست