دوشنبه 24 شهريور 1404 شمسی /9/15/2025 2:18:33 PM

پدیده فرونشست تنها یک تغییر فیزیکی در سطح خاک نیست، بلکه زنجیره‌ای از پیامدها را به همراه دارد. زیرساخت‌های شهری از جاده‌ها و پل‌ها گرفته تا خطوط انتقال انرژی و حتی بافت‌های تاریخی در برابر آن آسیب‌پذیرند. ترک‌های ریز و درشت در زمین، نشانه‌هایی آشکار از بحرانی است که اگر مدیریت نشود، در آینده سیمای شهر و حیات اجتماعی آن را دگرگون خواهد ساخت.
فرونشست پیامد مستقیم برداشت‌های بی‌رویه و ناپایدار از آب‌های زیرزمینی است/ ۲۷ سال است که در یک دوره‌ خشکسالی به سر می‌بریم

به گزارش بیرونیت، در همین راستا با دکتر رضا شهبازی معاون زمین‌شناسی سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

براساس داده‌های سازمان زمین‌شناسی، ابعاد و گستره فرونشست در ایران چقدر است و کشور ما در مقایسه با میانگین جهانی چه وضعیتی دارد؟

مساحت دشت‌های کشور که درگیر پدیده فرونشست هستند، حدود ۱۰۰ هزار کیلومتر مربع برآورد می‌شود. از میان ۶۰۹ دشت موجود در ایران، ۴۰۹ دشت با این پدیده مواجه‌اند؛ برخی به‌صورت شدیدتر و برخی خفیف‌تر. در عین حال، نزدیک به ۱۳۳ دشت از این تعداد شرایط بحرانی در ارتباط با فرونشست دارند، اما مقایسه این موضوع با دیگر نقاط جهان چندان ساده نیست. فرونشست پدیده‌ای بسیار متغیر است که بسته به فصل، سال، دوره‌های خشکسالی یا ترسالی و فشارهای وارد بر منابع آب، شدت و گستره آن تغییر می‌کند، بنابراین اینکه بخواهیم آن را با کشوری یا منطقه‌ای خاص مقایسه کنیم، خود جای بحث بسیار دارد.

آنچه مسلم است، در قیاس با شرایطی که انتظار می‌رود ایران داشته باشد، وضعیت فرونشست در کشور مطلوب نیست. این وضعیت نامناسب نیز نه در کوتاه‌مدت، بلکه دست‌کم طی دو دهه‌ گذشته شکل گرفته است و به‌هیچ‌وجه رخدادی یک‌روزه یا کوتاه‌مدت به شمار نمی‌آید.

مهم‌ترین علل علمی و زمین‌شناسی فرونشست در کشور چیست و سهم برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی در این پدیده چقدر است؟

از دیدگاه زمین‌شناسی، تقریباً نیمی از کشور ما را واحدهای سنگی و کوهستانی تشکیل می‌دهند و نیم دیگر را رسوبات دوران کواترنری؛ رسوباتی که بستر دشت‌ها، تالاب‌ها و حوضه‌های آبی بر آن‌ها شکل گرفته است. به این ترتیب، نیمی از ایران کوهستانی و نیم دیگر آن شامل دشت‌ها، حوضچه‌ها و تالاب‌هاست. این شرایط موجب می‌شود که در گذر زمان، رسوبات از ارتفاعات به سمت دشت‌ها و گودی‌هایی که روزگاری جایگاه دریاچه‌ها بوده‌اند، همواره در حال جابه‌جایی باشند. در لایه‌های بالایی، ضخامت رسوبات مادر دشت‌ها شکل می‌گیرد. هرچه از کوهستان فاصله می‌گیریم، دانه‌های رسوب ریزتر می‌شوند و این رسوبات ریزدانه شرایط مناسب‌تری برای گسترش زمین‌های کشاورزی فراهم می‌کنند. به همین دلیل، بخش عمده‌ای از زمین‌های کشاورزی کشور در چنین مناطقی به وجود آمده است. وابستگی ما به منابع آب زیرزمینی نیز از دیرباز زیاد بوده است؛ در گذشته، در زمانی که امکان حفر چاه وجود نداشت، از قنات‌ها و منابع آب سطحی استفاده می‌شد، اما با گذر زمان، به‌ویژه از اواخر دهه‌ ۴۰ و اوایل دهه‌ ۵۰ خورشیدی، چاه‌ها در کشور به‌طور گسترده حفر شدند و شمار آن‌ها به‌سرعت افزایش یافت. اکنون، بنا بر آمارهای وزارت نیرو که البته با تفاوت‌هایی ارائه می‌شوند حدود یک میلیون چاه در کشور وجود دارد که تقریباً نیمی مجاز و نیمی غیرمجاز هستند.

این برداشت گسترده از منابع آب زیرزمینی، هم‌زمان با رسوباتی که در دشت‌ها انباشته شده‌اند، پیامدهایی جدی به همراه داشته است. رسوبات ریزدانه خاصیت فشردگی بالایی دارند. زمانی که آبی که در این رسوبات ذخیره شده تخلیه می‌شود، ذرات رسوب بر اثر فشار، به‌تدریج متراکم می‌شوند. سفره‌های آب زیرزمینی در واقع از همین رسوبات و فضاهای خالی میان آن‌ها شکل گرفته‌اند؛ فضاهایی که پیش‌تر با آب پر می‌شدند و اکنون، با تخلیه‌ آب، جای خود را به هوا می‌دهند. این روند در طول زمان موجب فشردگی رسوبات می‌شود و نتیجه‌ی نهایی آن به‌صورت فرونشست در سطح زمین نمایان می‌گردد.بدون تردید، سهم برداشت بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی در این پدیده بسیار تعیین‌کننده است؛ چراکه فرونشست اساساً پیامد مستقیم همین برداشت‌های بی‌رویه و ناپایدار از آب‌های زیرزمینی است.

سازمان زمین‌شناسی با چه روش‌ها و فناوری‌هایی (ماهواره‌ای، ژئودزی، نقشه‌برداری و …) روند فرونشست در ایران را پایش می‌کند؟

مهم‌ترین روشی که برای مطالعه و پایش تغییرات و نرخ فرونشست در سراسر جهان و از جمله در ایران به کار می‌رود، استفاده از تصاویر ماهواره‌ای است. این تصاویر به ما امکان می‌دهند تا گستره و نرخ فرونشست را شناسایی کنیم و تغییرات آن را در طول سال‌های مختلف بسنجیم. با این حال، باید توجه داشت که این روش محدودیت‌هایی نیز دارد؛ به‌ویژه در مناطقی مانند استان‌های شمالی کشور که پوشش گیاهی انبوه است و دقت داده‌های ماهواره‌ای در چنین شرایطی کاهش می‌یابد. به بیان دیگر، تصاویر ماهواره‌ای ابزاری بسیار مؤثر، اما در مرحله‌ی نخست و به‌منزله‌ی آزمایشی اولیه برای شناسایی پهنه‌های درگیر فرونشست محسوب می‌شوند.

پس از آنکه دشتی با استفاده از داده‌های ماهواره‌ای به‌عنوان منطقه‌ای مبتلا به فرونشست شناسایی شد و محدوده آن مشخص شد، مطالعات دقیق‌تری لازم است. در این مرحله، تحلیل داده‌های زیرسطحی صورت می‌گیرد که شامل بررسی افت سطح آب، تغییرات کیفیت منابع آبی و تحلیل‌های زمین‌شناسی هیدرولوژیکی استدر همین چارچوب، مطالعات رسوب‌شناسی نیز اهمیت ویژه‌ای دارند؛ چراکه ابعاد و ویژگی‌های یک آبخوان، به همراه ضریب فشردگی رسوبات آن، در قالب بسته‌ای موسوم به «رسوب‌شناسی آبخوان» مورد بررسی قرار می‌گیرند، همچنین بررسی حفره‌ها، شکاف‌ها و روند آن‌ها در زیرزمین چه آن‌هایی که قابل مشاهده‌اند و چه آن‌هایی که نهان باقی می‌مانند از طریق روش‌های ژئوفیزیکی انجام می‌شود. تلفیق این داده‌ها به ما تصویری روشن از هندسه آبخوان می‌دهد. در مراحل تکمیلی، عوامل زمین‌ساختی همچون گسل‌ها و نقش احتمالی آن‌ها در شکل‌گیری یک دشت، همچنین وجود سدهای زیرزمینی و مسیر حرکت آب در اعماق زمین نیز بررسی می‌شوند. هدف این است که هندسه و ابعاد سفره‌های آب زیرزمینی به‌طور دقیق بازسازی شود. در نتیجه، می‌توان تعیین کرد که در چه نقاطی فرونشست ادامه‌دار است، کجا متوقف می‌شود، کجا ذخیره آبی وجود دارد یا ندارد، و چه مناطقی قابلیت تغذیه و بازپروری آبخوان‌ها را دارند. ترکیب همه‌ این اطلاعات در نهایت بسته‌ای علمی و کاربردی در اختیار ما قرار می‌دهد که هم شناخت دقیق‌تری از خود پدیده‌ی فرونشست به دست آوریم و هم شرایط منابع آبی منطقه را بهتر درک کنیم. بدین ترتیب، شناخت علمی زمینه‌ای می‌شود برای یافتن راهکارهای عملی در مدیریت آب و کاهش اثرات فرونشست.

چه پیامدهای ملی برای کشاورزی، زیرساخت‌ها و حتی امنیت سرزمینی ناشی از گسترش فرونشست متصورید؟

به‌هرحال، امری بدیهی است که کشاورزی ما به‌ویژه در بخش‌های مرکزی کشور به آب‌های زیرزمینی وابسته است و روشن است که اگر این منابع وجود نداشته باشند، اساساً کشاورزی نیز امکان‌پذیر نخواهد بود. از سوی دیگر، تغییرات در شکل و شمایل زمین، پدید آمدن پستی و بلندی‌ها و دگرگونی‌های سطحی، بی‌تردید بر سازه‌ها و بناها تأثیرگذار است. با این وجود باید در نظر داشت که فرونشست نیز همچون هر پدیده‌ای عمری دارد. پس از آنکه یک آبخوان به‌طور کامل فشرده شد، طبیعتاً روند نشست نیز متوقف می‌شود، اما اگر این توقف در نتیجه‌ی تخلیه‌ کامل آبخوان و نه بر پایه‌ مدیریت صحیح منابع آب باشد، نمی‌توان آن را پیامدی مثبت تلقی کرد؛ چراکه خشکیدن آبخوان‌ها در واقع همان چیزی است که موجب توقف فرونشست می‌شود. بی‌تردید فرونشست اثرگذار است؛ گاه در مناطقی بیشتر و در جاهایی کمتر. در نهایت نیز بسته به شرایط هر منطقه باید جمع‌بندی صورت گیرد و راهکاری مناسب در نظر گرفته شود

آخرین نقشه‌ها و داده‌های سازمان درباره فرونشست اصفهان چه می‌گویند و کدام مناطق شهری یا روستایی در وضعیت بحرانی قرار دارند؟

اصفهان به‌طور ویژه از جمله استان‌هایی است که در زمینه‌ فرونشست با شرایط بسیار نامناسبی روبه‌روست. خود شهر اصفهان نیز، به‌عنوان نخستین کلان‌شهری که فرونشست در آن با چنین شدتی نفوذ پیدا کرده، جایگاه ویژه‌ای دارد؛ هرچند پیش از آن، این پدیده در جنوب‌غرب تهران نیز شناسایی شده بود. ویژگی‌های خاص زمین‌شناسی اصفهان سبب می‌شود که تقریباً تمامی نواحی شمال زاینده‌رود به‌طور کامل مستعد فرونشست باشند؛ مناطقی که بخش قابل‌توجهی از بافت و گسترش شهری اصفهان را نیز در بر گرفته‌اند. آثار این پدیده نیز امروز به‌وضوح در بخش‌های مختلف شهر مشاهده می‌شود و به همین دلیل همواره اصفهان برای ما یک منطقه‌ی ویژه بوده و همچنان خواهد بود. راهکار اصلی در این زمینه، بی‌تردید توقف هرچه سریع‌تر برداشت از منابع آب زیرزمینی است، به‌ویژه در محدوده‌ حریم شهریدر کنار آن، باید فکری اساسی برای تأمین یک جریان پایدار در زاینده‌رود کرد؛ جریانی که بتواند هم به حیات رودخانه معنا ببخشد و هم نقش خود را در پایداری منابع آب منطقه ایفا کند. البته تحقق این امر بسیار دشوار است؛ هم به‌سبب بهره‌برداری‌های بیش از اندازه و فشاری که بر منابع آب زیرزمینی وارد شده و هم به‌دلیل شرایط طبیعی و اقلیمی، چراکه در سال‌های اخیر بارش‌ها نیز یاری‌گر نبوده‌اند.

از سوی دیگر، باید در نظر داشت که ما اکنون نزدیک به ۲۷ سال است از ۱۳۷۷ تاکنون که در یک دوره‌ خشکسالی به سر می‌بریم. وقتی این دوره تا این اندازه طولانی شود، دیگر نمی‌توان آن را صرفاً خشکسالی نامید؛ بلکه باید آن را نشانه‌ای از تغییر اقلیمی دانست که کشور ما را تحت تأثیر قرار داده و حتی موقعیت اقلیمی ایران را در مقیاس منطقه‌ای جابه‌جا کرده است. اصفهان نیز از این قاعده مستثنی نیست و چاره‌ای جز حرکت به سمت سازگاری ندارد. البته، سازگاری با تغییر اقلیم خود نیازمند بسته‌ای بزرگ، متنوع و پیچیده از اقدامات است که مسائل خاص و چالش‌های ویژه‌ی خود را به همراه دارد.

اگر روند کنونی ادامه پیدا کند، سناریوی آینده اصفهان از نگاه زمین‌شناسی چگونه خواهد بود؟

اگر بخواهیم سناریویی آینده‌نگرانه برای شهری مانند اصفهان ترسیم کنیم، باید بپذیریم که روند فرونشست تا یک بازه‌ زمانی ادامه خواهد یافت. در نهایت، زمانی می‌رسد که آبخوان‌ها تخلیه می‌شوند و پس از آن فرونشست متوقف می‌شود؛ اما این توقف به هیچ‌وجه رویدادی خوشایند نیست، زیرا به معنای نابودی منابع حیاتی آب زیرزمینی است. در چنین شرایطی، ممکن است شهری داشته باشیم به نام اصفهان، همان‌گونه که امروز نیز وجود دارد، اما دیگر «اصفهانِ زاینده‌رود» نخواهد بود؛ شهری است که نه رودخانه دارد و نه آبخوان‌های زیرپایی‌اش پرآب هستند. شاید آب از منابع دیگر و از نقاط دوردست به اصفهان رسانده شود، اما این شهر دیگر آن هویت تاریخی و زیست‌محیطی خود را از دست داده است.

این چشم‌انداز تنها مختص اصفهان نیست و در بسیاری از نقاط کشور می‌تواند رخ دهد، البته این بدان معنا نیست که کلان‌شهرهایی مانند اصفهان به‌طور کامل تخلیه خواهند شد؛ چنین شهرهایی به دلیل زیرساخت‌ها، امکانات و سرمایه‌گذاری‌های گسترده، همواره حفظ خواهند شد و دولت‌ها و ساختارهای مدیریتی تلاش خواهند کرد بقای آن‌ها را تضمین کنند، اما تفاوت میان «اصفهان با زاینده‌رود» و «اصفهان بدون زاینده‌رود» تفاوتی بنیادین است.

در آینده‌ای که آبخوان‌ها خالی شوند و تنها منابع محدود و انتقالی در اختیار شهر قرار گیرد، نخستین بخشی که جایگاه خود را از دست خواهد داد، کشاورزی خواهد بود. چراکه در سراسر کشور بزرگ‌ترین مصرف‌کننده‌ آب بخش کشاورزی است و در شرایط محدودیت منابع، منطقی به نظر می‌رسد که این بخش بیش از همه دچار عقب‌نشینی شود. این خود نشانه‌ای است از اینکه تصمیمات نادرست گذشته در مدیریت منابع آب، امروز هزینه‌های سنگینی را بر دوش آینده‌ اصفهان و دیگر شهرهای کشور گذاشته است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین