این اتفاق اما اخیرا و به واسطه افت تزریق گاز به یک هفتم روند معمول روزانه حادث شد و خطوط تولید مبارکه را به تعطیلی کشاند. در روزهای گذشته نیز خبرهای دیگری در همین خصوص از دیگر سازندگان فولاد کشور منتشر شد.
کاهش ۱.۲ میلیون تنی تولید فولاد و سایر مقاطع در فولاد خوزستان، کاهش تعداد روزهای فعالیت شرکت فولاد کویر به کمتر از ۱۵۰ روز و ... از دیگر مواردی است که نشان میدهد غول ناترازی بخش فولاد ایران را روی پل برده و در آستانه خاک کردن این صنعت راهبردی است. خبر بد اما فقط کاهش تولید نیست. این شکل از نااطمینانی نه تنها امروز صنایع را دچار تزلزل و نوسان میسازد که آینده را نیز در هالهای از ابهام فرو میبرد.
از آنجا که بنگاهی همچون مبارکه بار سنگین اشتغال چند ۱۰هزار نفری را به دوش میکشد، چالش بیبرقی و قطع گاز، بحران در پرداخت منظم دستمزد، سرمایهگذاری در آینده و پاسخگویی به خریداران و مصرفکنندگان را به دنبال دارد و میتواند تنگنای کنونی را به یک بحران تمامعیار بدل سازد. عدم تزریق گاز به این واحد تولیدی در شرایطی است که این بنگاه، به همین دلیل تولید ورق سرد و گرم را کاهش داده که اثر عمیقی روی سایر صنایع فعال در کشور از جمله خودروسازی، لوازمخانگی، ماشینآلات، صنایع و ادوات حملونقل دارد.
در عین حال خاموشی خط تولید محصولات مدول این کارخانه میتواند به یک خاموشی گسترده در بنگاههای مصرفکننده این محصول منجر شده و کاهش جدی در تولید و رفاه در کشور را سبب شود. به نظر میرسد در مقطع کنونی که کشور قادر به حل یکباره و سریع معضل گاز نیست، حرکت به سمت یک سیاست چندبعدی ضروری به نظر میرسد. این سیاست در عین توجه به کاهش مصرف و بهبود راندمان مصرف در کشور، باید روی تقویت عرضه انرژی نیز اقدامات مشخصی را طراحی و اجرایی سازد.
خرید گاز از کشورهای همسایه یکی از راههایی است که میتواند بهبود چشمگیری در وضعیت تولید صنعتی ایران پدید آورد. گاز به عنوان یک نهاده حیاتی برای بخش تولید موضوعی نیست که قابلیت کتمان و چشمپوشی داشته باشد. در عین حال ایران اولین کشوری نیست که با چنین چالشی روبه رو شده است. بحران گاز اروپا و نحوه عبور این قاره از چالش گاز درسهای بسیاری دارد که یکی از مهمترین آنها مساله استفاده از مکانیزمهای بازاری در دسترسی به گاز است.
از آنجا که در ایران اساسا مساله اقتصاد تا لحظه روبه رو شدن با کمیابی و قطع دسترسی از سوی سیاستگذار جدی گرفته نمیشود، در تهدید فعلی فرصت بزرگی برای تغییر روند سیاستگذاری نهفته است. گذار به رویکردهای قیمتی و پذیرش اصول راهبردی و غیرقابل کتمان اقتصاد میتواند همزمان مساله قطع دسترسی یک گروه و هدررفت منابع توسط گروهی دیگر را تا سطح چشمگیری کاهش دهد و فضا را برای جاری شدن اقتصاد مهیا سازد.
در عین حال تداوم این روند میتواند ضمن به حاشیه بردن سیاستگذار و درگیر کردن کشور با مسائل روزمره، فرصتهای موجود و توجه به آینده را از تیررس دستگاه حکمرانی دور کرده و انگیزه صنایع و تولیدکنندگان را برای سرمایهگذاری کاهش دهد. در یک نظام غیرمنطقی اقتصادی، فعال اقتصادی هرگز نمیتواند به شکل طبیعی و معمول سیر رشد و نمو خود را طی کند و مدام نیازمند استفاده از ابزارهای اضافی نظیر کود دادن، سمپاشی، آبیاری بیشتر و ... جهت رسیدن به سطحی از محصول است. حال آنکه اگر زمین فعالیت مساعد باشد، با حداقلی از منابع و یک الگوی مدیریت درست و معقول، امکان تحقق بهرهوری فراهم خواهد شد.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط