به گزارش بیرونیت، صدای گریه «پرهام» ۱۰ روزه در این خانه صدای زندگی است؛ خانهای که حادثه انفجار معدن طبس در روز ۳۱ شهریور پدر را از آنان گرفت. مرحوم «میثم معینی» ۸ سال کارگر استخراج معدن زغالسنگ طبس بود. روز حادثه در اثر انفجار معدن مرگ مغزی شد و خانواده با اهدای اعضایش به ۳ نفر جان دوباره بخشیدند.
با اینکه معدن طبس در استان خراسان جنوبی قرار دارد، اما خانواده «میثم معینی» در شهرستان کاشمر استان خراسان رضوی ساکن هستند. این روزها در خانهشان در هم تنیدگی غم و شادی، مرگ و زندگی آشکارا دیده میشود. درست یک هفته بعد از حادثه انفجار معدن زغال سنگ طبس زندگی بار دیگر با تولد پرهام (شنبه، ۷ مهر) فرزند میثم معینی در خانه سایه میاندازد.
«فائزه نظافت»، همسر برادر «سمیه مرادی» است. او ساعات تلخ و کشدار بعد از حادثه معدن طبس را در گفتوگو با همشهری اینطور روایت میکند: «باور کردنی نبود. پریناز دختر میثم کلاس پنجم است و فقط ۱۱ سال دارد. همه ما امید داشتیم میثم از زیر دستگاههای بیمارستانی زنده بیرون بیاید. او فقط ۳۶ سال داشت. همه دعا میکردیم پسرش را ببیند و دوباره سایهاش بر سر خانواده باشد. وقتی دکترها اعلام کردند میثم مرگ مغزی شده و در صورت موافقت خانواده به بیمارستان یزد منتقل میشود، شرایط برای همه اعضای خانواده سختتر و دردناکتر شد.»
انگار مرگ بر زندگی پیشی گرفته باشد. تصمیم اعضای خانواده هم نباید به دزارا میکشید و شمارش معکوس ثانیههای طلایی برای اهدای عضو آغاز شدهبود. فائزه نظافت ادامه میدهد: «موافقت برای اهدای عضو به این آسانیها نیست. هزار بار تصمیم میگیری و پشیمان میشوی. افرادی از فرمانداری کاشمر و مرکز اهدای عضو به خانه آمدند و شرایط را مو به مو توضیح دادند. همسر و پدر و مادر میثم قدری آرامش گرفتند. تصمیم خانواده بر این شد که نام میثم با اهدای زندگی برای همیشه زنده بماند.» و اینطور میشود که گویا در تاریکترین لحظات هم زندگی با قدرتی بیپایان میتازد.
جان بخشی به ۳ نفر
«محمد پورشمسی»، رئیس اداره فرآهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد درباره اهدای اعضای میثم معینی میگوید: «کبد و یکی از کلیههای مرحوم معینی در بیمارستان شهید صدوقی یزد به بیماران نیازمند پیوند شد. کلیه دیگر او به بیمارستان ابوعلی سینای شیراز ارسال و به بیمار نیازمندی پیوند داده شد. این نوزدهمین مورد اهدای عضو در یزد در سال ۱۴۰۳ است و نشاندهنده ادامه روحیه ایثار و بخشندگی در جامعه است.» فائزه نظافت میگوید که در این روزهای سخت زندگی بخشی به افراد دیگر سبب حال خوش خانواده معینی است.
زیارت امامزاده سید مرتضی (ع)
آنطور که اهل خانواده روایت میکنند مرحوم میثم معینی، کار و فعالیت در مشاغل مختلف در کاشمر را تجربه کرده بود و از ۸ سال پیش به عنوان کارگر استخراج در معدن زغال سنگ طبس مشغول کار شدهبود. آخر هفته راهی کاشمر میشد و به خانواده سر میزد. فائزه نظافت میگوید: «گاهی از سختی کارش تعریف میکرد که زیر زمین و در تاریکی مشغول کار است. اما به قدری خوش اخلاق و خندهرو بود که حتی نمیخواست از سختی کارش تعریف کند. بانی بیشتر دورهمیها و مسافرتهای خانوادگی بود. آخرین بار همگی به زیارت امامزاده سید مرتضی(ع) کاشمر رفتهبودیم. کارش طوری بود که یک هفته در معدن طبس بود، یک هفته استراحت داشت. بار آخر جمعه ۳۰ شهریور راهی طبس شد، اما چندان رغبت نداشت. میگفت عروسی دوستش احسان همین هفته است و میخواهد بماند و به عروسی دوستش برود، اما باید سرکارش حاضر باشد. جای میثم با آن مهربانی و روی خوشی که داشت، همیشه بین ما خالی است.»
به برادرم میبالم
«حجت» برادر بزرگتر «میثم معینی» هم این روزها را در شوک بزرگی میگذراند. او به همشهری میگوید: «ذهنم یاری نمیکند. انگار هیچ خاطرهای با میثم نداشته باشم. هیچ چیزی یادم نمیآید برایتان تعریف کنم. برادر کوچکترم بود.» حجت حرفهای اخیر میثم را با وضوح بیشتری به یاد میآورد؛ زمانی که برادرش از سختی کار در معدن صحبت میکرد. میگوید: «برایم تعریف میکرد که استخراج زغالسنگ چه سختیهایی دارد. گاهی در فضایی به عرض۱۲۰ سانتیمتر مجبور به کار بود، آن هم در عمق ۵۰۰ متری زمین. همه درباره سختیهای کار در معدن چیزهایی شنیدهاند ولی وقتی میثم تعریف میکرد، باورم نمیشد کار در معدن این شرایط را داشته باشد.»
«حجت» از عمل جراحی دست «میثم» در اثر آسیبی که در کار دیده بود، میگوید: «ناخن یکی از انگشتانش را از دست داد. باز هم از کارش دست نکشید و برای چرخاندن چرخ زندگیاش راهی معدن میشد؛ زیر زمین جایی که نه روشنایی دارد و نه هوایی. بعضی وقتها تعریف میکرد که مجبور است سینهخیز داخل بخشهایی از معدن کار کند. «میثم» با جان و دل کار میکرد.»
سکوت برادر بزرگتر از غم بزرگی که روی سینهاش آوار شده، حکایت میکند. روزی را به خاطر میآورد که موضوع مرگ مغزی برادرش مطرح شد و رضایت خانواده شرط بود. با صدایی آهسته میگوید: «مسئولان مهمان ما شدند و بزرگترها مثل عمو، دایی و پدر و مادرم و همسر میثم صحبت کردند. همسرش و پدر و مادرم دل بزرگی داشتند که رضایت دادند. اهدای عضو روح بزرگی میخواهد. این تصمیم به سادگی محقق نمیشود و برای تک تک اعضای خانواده چالشبرانگیز بود. از خودگذشتگی و مهربانی زیادی میطلبد. به نظر من همسر میثم و پدر و مادرم درک عمیقی از ارزش زندگی دیگران دارند. تنها چیزی که دل و قلب ما را آرام میکند این است که میثم به چند نفر زندگی بخشیدهاست.»
برادر بزرگتر حالا هم غم و اندوه در سینه دارد و هم احساس غرور و افتخار. او ادامه میدهد: «تنها موضوعی که قدری دلم را آرام میکند همین است که میثم توانست زندگی دیگران را نجات بدهد.»
آخرین روز تابستان در معدن طبس
انفجار معدن زغالسنگ طبس ساعت ۲۱ در ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ در یکی از کارگاههای شرکت زغالسنگ معدنجوی طبس رخ داد. این حادثه که ناشی از نشت گاز متان بود منجر به انفجار در بلوک C این معدن شد. در زمان وقوع انفجار، بیش از ۲۰ نفر از کارگران در محل حضور داشتند. ۳ساعت بعد از انفجار اولین تیم امدادی شامل چهار تیم امداد و نجات هلالاحمر از دیهوک، مسجدشکر و طبس و نیز کادر درمان و امدادگران به محل حادثه اعزام شدند. اخبار افزایش تعداد جانباختگان و مجروحان به تدریج در ساعات بعد بیشتر شد تا جایی که عصر روز یکشنبه (اول مهر) آمار نهایی جانباختگان ۵۲ نفر و مجروحان ۲۲ نفر اعلام شد.
در این بین دو نفر از مجروحان دچار مرگ مغزی شدند: میثم معینی و ناصر آخوندی. ناصر آخوندی اخل شهرستان فردوس استان خراسان رضوی بود. به گفته مهیار محمدیفرد، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، آخوندی برای عمل پیوند به بیمارستان شهید رهنمون یزد منتقل شد و پس از تایید مرگ مغزی و با اعلام رضایت خانواده مرحوم، کبد مرحوم ناصر آخوندی به بیمار نیازمند پیوند شد.
تسلی خاطر
پرویز پرستویی و رسول خادم چند روز بعد از حادثه انفجار معدن زغال سنگ طبس که منجر به مرگ ۵۲ نفر از کارگران شد به طبس سفر کردند و با خانوادههای داغدیده حادثه معدن زغال سنگ این منطقه دیدار کردند. یکی از صحنههای تاثیرگذار این دیدار که به سرعت به یکی از پربازدیدترین عکسهای فضای مجازی تبدیل شد، حضور آنان در کنار «پرهام معینی» فرزند تازه متولد شده «میثم معینی» بود.
مطالب مرتبط