مطالعه اخیر کریستوفر کاستلو و چارلز کولستاد به بررسی این موضوع پرداخته و نشان میدهد که چگونه عدمقطعیت زیستمحیطی میتواند بر تصمیمگیری درباره استخراج معادن تاثیر بگذارد.
این مطالعه دو نظریه کلیدی در اقتصاد محیطزیست و منابع طبیعی را ترکیب میکند: نظریه ارزش شبهاختیار و قاعده هاتلینگ. نظریه ارزش شبهاختیار بیان میکند که در شرایط عدمقطعیت، تاخیر در اقدامات برگشتناپذیر (مانند استخراج معدن) میتواند ارزشمند باشد، زیرا امکان کسب اطلاعات بیشتر در آینده را فراهم میکند. از سوی دیگر، قاعده هاتلینگ پیشبینی میکند که قیمت منابع تجدیدناپذیر با نرخ بهره افزایش مییابد.
محققان با ترکیب این دو نظریه نشان میدهند که در شرایط عدمقطعیت زیستمحیطی، حتی زمانی که تحلیل هزینه-فایده ساده استخراج فوری را توصیه میکند، ممکن است به تعویق انداختن استخراج بهینه باشد. این نتیجه حتی در مواردی که هزینههای زیستمحیطی مورد انتظار پایین یا حتی منفی است نیز صادق است.
مدل ارائه شده در این مطالعه دو نوع تصمیمگیرنده را در نظر میگیرد: تصمیمگیرنده سادهانگار که تنها بر اساس هزینههای مورد انتظار تصمیم میگیرد، و تصمیمگیرنده عقلایی که امکان کسب اطلاعات بیشتر در آینده را نیز در نظر میگیرد.
نتایج نشان میدهد که تصمیمگیرنده عقلایی در موارد بیشتری تمایل به تاخیر در استخراج دارد. محققان همچنین نشان میدهند که چگونه میتوان با اعمال مالیات بر استخراج زودهنگام، رفتار صاحبان معادن را با تصمیمگیری اجتماعی بهینه هماهنگ کرد.
این مالیات شامل دو بخش است: یکی برای جبران هزینههای زیستمحیطی مورد انتظار و دیگری برای در نظر گرفتن ارزش اطلاعات آینده (ارزش شبهاختیار).
یکی از نتایج جالب این مطالعه مربوط به حالتی است که همه معادن با عدمقطعیت در هزینهها مواجه هستند. در این شرایط، مسیر قیمت منابع معدنی متفاوت از پیشبینی مدل استاندارد هاتلینگ خواهد بود. قیمتها قبل از زمان کسب اطلاعات بالاتر خواهند بود و در زمان مشخص به طور ناگهانی کاهش مییابند.
پس از آن، قیمتها با سرعت بیشتری افزایش مییابند تا ذخایر کمهزینه تخلیه شوند و سپس با سرعت کمتری تا زمان تخلیه کامل ذخایر پرهزینه افزایش مییابند. این یافتهها میتواند توضیحی برای مشاهدات تجربی در بازارهای منابع طبیعی ارائه دهد که با پیشبینیهای مدل ساده هاتلینگ سازگار نیستند. به طور خاص، این مدل نشان میدهد که چرا مسیر قیمت منابع طبیعی اغلب هموارتر از پیشبینی نظریه هاتلینگ است.
نتایج این مطالعه کاربردهای مهمی در سیاستگذاری دارد. برای مثال، در مورد معدن طلای پبل در آلاسکا که با نگرانیهای زیستمحیطی جدی مواجه است، این مدل پیشنهاد میکند که تاخیر در تصمیمگیری و کسب اطلاعات بیشتر درباره پیامدهای زیستمحیطی میتواند ارزشمند باشد. همچنین، این مدل میتواند برای تصمیمگیری درباره استخراج گاز طبیعی از طریق شکست هیدرولیکی (فرکینگ)، بهرهبرداری از جنگلهای قدیمی، یا معدنکاری در بستر دریاها کاربرد داشته باشد. محققان تاکید میکنند که تصمیمگیری درباره استخراج منابع تجدیدناپذیر نباید صرفا بر اساس مقایسه ساده هزینهها و منافع مورد انتظار انجام شود.
در عوض، باید ارزش انعطافپذیری و امکان کسب اطلاعات بیشتر در آینده نیز در نظر گرفته شود. تاخیر در استخراج به معنای از دست دادن منابع نیست، بلکه میتواند فرصتی برای تصمیمگیری آگاهانهتر در آینده فراهم کند.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط