این را هم گوشه ذهنتان داشته باشید که وزارت صمت از آن جاهایی است که وقتی مسئولیتی از روی دوش کسی بر داشته میشود، چه بسا نفس راحتی هم بکشد؛ البته اگر طرف آدم اصیل و مسئولیتشناس و دغدغهمندی باشد. فشار کار واقعا زیاد است.
خلاصه، من بیخبر از همه جا کنار دست قاری قرآن نشسته بودم که در هنگام قرائت آیه آخر، یکی از همکاران در گوش من گفت، اجرای برنامه باشماست. تا بیام انتقاد کنم که چرا دیر گفتید، دیدم مجلس ساکت شد و انگار بقیه منتظر هستند که کسی حرف بزند و برنامه را اعلام کند.
من هم بدون مقدمه چینی و شعر خوانی از رئیس در حال عبور ( آقای ضیغمی) و رئیس در حال ورود (آقای دهنوی) سازمان توسعه تجارت تقاضا کردم که هر کدام چند دقیقهای صحبت کنند. آقای وزیر هم از چند نفر دیگر هم خواستند صحبت کنند. مجلس پر بود از مدیران دولت قبل و یا طبق ادبیات خودشان «بانیان وضع موجود!».
آخر کار نوبت به صحبت خود آقای اتابک رسید. ایشان با اینکه یک مدیر عمرانی است اما به اهمیت تجارت خارجی در شرایط امروز، توجه خاصی دارند و معتقدند که نتیجه سرمایهگذاریها و ایجاد زیرساختهای صنعتی ممکن است، دیرتر حاصل شود اما اگر در بخش تجارت خارجی کاری را رقم بزنیم و گرهی را باز کنیم، خیلی زودتر به نتیجه میرسیم. بنابراین، باید اول از اینجا شروع کنیم.
ما همچنان منتظر بودیم که ایشان هم به رسم دیگران، برگههای امتحان مدیران حاضر در جلسه را نیز تصحیح کنند و یک مقدار از اوضاع بیوضع تجارت خارجی بگویند و گوشه و کنایهای نثار کنند. اما با اینکه احتمالا برگهای از آخرین آمار و شاخصهای تجارت در جیبشان بود، ابدا اشارهای به این وضعیت نکردند. مضمون حرف ایشان این بود که کارهایی شده و ما باید کارهای دیگری و بیشتری انجام دهیم.
دست آخر هم ضمن تقدیر از آقای ضیغمی گفتند که با ایشان صحبت کردند تا از تجاربشان به نحوی در وزارتخانه استفاده شود. یک تابلو فرش هم هدیه دادند و جلسه در میان ترکیبی از سلام و صلوات و سوت و کف پایان یافت.
خلاصه، شاهد یک رفتار به غایت اخلاقی و یک تودیع رحمانی بودیم که این سبک از رفتارهای مدیریتی در سالهای اخیر رو به انقراض نهاده بود. توی آن جلسه یقینا یک عده احساس شرم کردند و یک عده درس گرفتند. برای من که درسآموز بود. ولی به هوش باشیم که همه ما میتوانیم از بانیان بالقوه وضع موجود باشیم. هر آمدنی را بالاخره رفتنی است.
مطالب مرتبط