رخدادهای داخلی و تغییر و تحولات دولتی پیشرو اگرچه یکی از دلایلی است که تعامل بیشتر را ضروری نشان میدهد ولی رخداد بزرگتری در ابعاد بینالمللی آغاز شده که میتواند فضای تنفسی شرکتهای معدنی با محوریت صادرات را به شدت محدود کند و آن کاهش قیمت تمامشده در چین برای بسیاری از کالاها با محوریت مواد اولیه و فلزات است که میتواند سهم بازار صادراتی شرکتهای صنعتی را تضعیف کند.
رخدادی که اگرچه به توضیح بیشتری نیاز دارد ولی نهتنها در معادن و فلزات، بلکه در پتروشیمی و مصنوعات صنعتی از قطعات پیشرفته تا خودروهای برقی حتی فناوری اطلاعات و ملزومات آن همچون اینترنت ۵G حتی ذهنیتها از ۶G نیز خودنمایی میکند.
این واقعیت را اگر جدی نگیریم میتواند نگرانیهای بزرگی به همراه داشته باشد که پیشقراول اثرات آن بر معادن و فلزات داخلی خواهد بود. این شرایط اگرچه هماکنون برای شرکتهای غربی به یک کابوس برای تعطیلی بسیاری از معادن تبدیل شده ولی به مرور زمان بر صنایع داخلی در کشور و بازارهای منطقه برای محصولات نهایی نیز اثرگذار میشود.
اثر اصلی آن را باید در قیمت تمامشده تولیدات چینی در بخشهای مختلف زنجیره ارزش رصد کرد که دیر یا زود سراغ بازارهای نوظهور حتی سنتی کشورمان خواهند آمد. فراتر از این موارد ناترازی انرژی، نیاز به سرمایهگذاریهای مشترک و تعامل بیشتر با دولت و رسانهها از جمله ملزومات فصل تعامل است که شاید خود بخشی از آینده صنعت معدن در ایران باشد.
همانگونه که عنوان شد صنعت معدن برای گذار از نگرانیهای بسیار بزرگ پیشرو در عرصه بینالمللی (حتی داخلی) که در حوزه بازارهای جهانی به جرأت میتوان گفت کمسابقه حتی بیسابقه است به سه تعامل نیاز دارد؛ تعامل با یکدیگر یعنی تعامل سازنده شرکتهای داخلی با یکدیگر، تعامل با دولت و حاکمیت که بیش از همه به تعامل با نهادهای اقتصادی تصمیمسازی نیاز دارد که اولویت آنها قطعا کاهش تورم است و تجربه دو دولت گذشته نشان داده میتواند به هر اقدامی دست بزند و سپس تعامل با مردم، بخش خصوصی، تشکلها و سرمایهگذاران کوچک و بزرگی که در نهایت بخشی از بار مالی توسعه را به دوش خواهند کشید یا هرگونه عدمهمراهی آنها هزینههای بیشتر از حد انتظار و پیشبینینشده جدی را برای شرکتها به همراه میآورد.
تعامل داخلی و تعامل شرکتها با یکدیگر
در دولت جدید تغییر و تحول مدیریتی طبیعی است اما نگاهی ضمنی به صندلیهای مدیریتی در کنار گزینههای پیشنهادی نشان میدهد که گزینه کمتر از کرسی است یعنی تعداد نیروهایی که میتوان روی آنها به عنوان مدیر در تراز دولت جدید حساب باز کرد اینقدر نیست که برای راهبری سیستمها یا مدیریت جدید شرکتها کافی باشد.
این مطلب که البته در دولت سیزدهم نیز به وقوع پیوست را باید در کنار برخی بدگوییها و بدگمانیها مدنظر قرار داد تا نهایتا همانگونه که دولت سیزدهم در نهایت نتوانست برای تمامی کرسیهای مدیریتی صنعتی و شرکتی، نیروی آماده، باکیفیت و تراز خود را تامین کند، در این دولت نیز چنین امری محقق خواهد شد. مهاجرت نیروی کار جوان باسواد واقعیتی است که نمیتوان نادیده گرفت.
شاید این بار دولت با محوریت واحدهای صنعتی، ریسک تامین نیروی انسانی ماهر مخصوصا مدیر را با چشمان خود مشاهده کرده و به اهمیت جذب و نگهداشت نیروی انسانی واقف شود. این موارد یعنی فعالیت با ارکان مختلف بعضا با ذهنیتهای متفاوت به یک تعامل سازنده نیاز دارد تا جایی که بهترین خروجی برای شرکت محقق شود.
واقعیت آن است که تعامل نهتنها درون شرکتها، بلکه بین شرکتها را نیز باید در نظر گرفت زیرا به یک همکاری گسترده برای گذار از نگرانیهای پیشرو نیازمندیم مخصوصا در بازارهای صادراتی که به دلایل مختلف میتواند به تضعیف برند ایران در فرآیندهای فروش منتهی شود. این تعامل بینشرکتی شاید اهمیت بیشتری از تعامل درون شرکتها داشته باشد تا جایی که به هیچ عنوان بعید نیست به رقابتهای منفی منتهی شده و به ریسک جدیدی برای صنایع بدل شود. در این خصوص شاید به نهادهایی علمی خارج از ساختار دولت با رویکردی همراه با شفافیت برای بحث و گفتوگو و ارائه راهکار نیاز داشته باشیم.
تعامل شرکتها با حاکمیت
در شرایطی که دولت تمام تلاش خود را با ادبیات مختلف برای کاهش تورم به کار گرفته و این رویه به احتمال بسیار زیاد ادامه خواهد داشت، نوسان قیمت در یک بازار خاص نیز در این چارچوب قرار میگیرد. این نکته در کنار نیاز به تامین مالی و تسهیل فضای کسبوکار با رویکرد صادرات، به یک تعامل گسترده با حاکمیت نیاز دارد زیرا هیچ بعید نیست که باز هم برخی ادبیات ناموزون دو دولت قبل تکرار شود.
در این شرایط ادبیات شرکتها با دولت حتی با حاکمیت به زبانی ملایم، فارغ از خواستهای شرکتی با رویکرد تجمیع منافع در راستای منافع ملی اقتصادی، ساختار خود را میطلبد که در نهادهایی تجمیع خواهد شد که مقبولیت فنی و عام داشته و زبان گویایی داشته باشند. شاید نیازی به تکرار تجربههای پیشین نباشد ولی گرههای بزرگی با تعامل با ادبیات فنی تاکنون گشوده شده است.
تعامل با مردم
برای شرکتهای بزرگ معدنی در شرایطی که تامین مالی یک رکن ناگزیر توسعه بوده و انتظار تغییر در سیاستهای انقباضی نداریم، توجه به بازار سرمایه یک اولویت اجتنابناپذیر است. ادبیات بازار سرمایه نیز در نهایت به معنی تامین مالی از مردم است زیرا منابع داخلی شرکتها اغلب کفایت نکرده و منابع مالی موجود در شرکتهای تامین سرمایه جوابگوی نیازهای مالی توسعه شرکتهای معدنی نیست.
در این شرایط همراهی مردم در کنار نوسان قیمت سهام در بازار سرمایه نیز رکن بسیار مهمی است که ذات تامین مالی را تحتالشعاع قرار خواهد داد. در کنار آن تعامل با بخش خصوصی اغلب پاییندستی و تشکلها رکن دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد.
در این حوزه تعامل با رسانهها را باید اولویت قرار داد زیرا بهترین مسیر ارتباطی با رویکرد اغنایی از مسیر رسانهها عبور میکند که در نهایت بهترین و کمهزینهترین مسیر در نیل به اهداف را دربر میگیرد.
محمدحسین بابالو
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط