به گزارش بیرونیت، فیلم سینمایی وسترن هفت دلاور (The Magnificent Seven) محصول 1960، به یک فیلم کلاسیک ماندگار تبدیل شده که الهامبخش بازسازیها و اقتباسهای بیشماری است. البته خود این فیلم برداشتی آزاد از فیلم هفت سامورایی ساخته آکیرا کروساوا (Akira Kurosawa) است که بهعنوان یکی از برترین فیلمهای سینمایی تاریخ از آن یاد میشود. فراتر از ارزش سرگرمی این فیلم، داستان هفت تفنگچی که برای دفاع از یک روستای کوچک مکزیکی متحد میشوند، درسهای ارزشمندی برای رهبران و سازمانها ارائه میدهد..
با وجود خصوصیات فردی قابلتوجه و مهارتهای گوناگون در افراد مختلف، از اهمیت آموزش نیز نمیتوان چشمپوشی کرد. نیروی انسانی معمولاً مهمترین سرمایهگذاری یک سازمان است و سرمایهگذاری روی برنامههای آموزشی این افراد بهترین ایده است. اما اگر این برنامهها فقط رویدادهای یکباره باشند و فراتر از آموزش همان تیم اولیه نرود، ممکن است ایجاد مزایای پایدار امکانپذیر نباشد. شرکتهای پیشرو سفرهای مهارتسازی را برای افراد در سرتاسر سازمان توسعه میدهند و از این طریق دانش سازمانی را حفظ میکنند. در شکل شماره 1 مزایای یادگیری مداوم برای افراد و برای سازمان را مشاهده میکنید.
درس دیگر این فیلم سینمایی برای ما، قدرت یک هدف مشترک است. این هفت نفر میتوانستند بهراحتی مأموریت خود را در صورت مواجهه با چالشهای بزرگتر از حد انتظار رها کنند. بااینحال، آنها همچنان به حفاظت از روستاییان متعهد ماندند. این نشاندهنده اهمیت همسویی تیمها حول یک چشمانداز روشن و قانعکننده است. وقتی افراد به دلیل اعتقاد داشته باشند، بیشتر در برابر مشکلات استقامت میکنند.
این فیلم همچنین اهمیت و ارزش فروتنی و یادگیری مداوم را بهخوبی نشان میدهد. همانطور که یکی از شخصیتهای فیلم میگوید: «لازم نیست پاسخ را داشته باشید و قطعاً نباید باهوشترین فرد در اتاق باشید». رهبران بزرگ میدانند که همه پاسخها را ندارند و بنابراین پذیرای نظرات دیگران هستند. آنها با پرورش فرهنگ شفافیت و همکاری، محیطی را ایجاد میکنند که در آن افراد احساس قدرت میکنند تا بتوانند ایدهها را به اشتراک گذاشته و ریسک کنند. در شکل شماره 2 شاخصهای یک رهبر متواضع را مشاهده میکنید.
درحالیکه فیلم درسهای مثبت زیادی ارائه میکند، مهم است که معایب احتمالی رویکرد هفت دلاور را نیز بپذیریم. یکی خطر اتکای بیشازحد قهرمانان به مهارتهای فردی است. البته این هفت نفر تا حد زیادی به دلیل مهارتها و شجاعت استثنایی خود موفق میشوند، اما در نهایت بیشتر آنها کشته میشوند.
در موقعیتی مشابه در سازمانی در دنیای واقعی، این امر میتواند به فرهنگ فرسودگی شغلی و انتظارات غیرواقعی منجر شود.
یکی دیگر از نقاط ضعف احتمالی، فقدان یک برنامه جانشینی روشن است. این هفت نفر مزدور که برای یک مأموریت خاص گرد هم میآیند، استراتژی بلندمدتی برای تداوم تلاشهای خود یا انتقال مشعل به نسل بعدی ندارند. در یک محیط تجاری، این میتواند منجر به عدم تداوم و دانش نهادی شود؛ بنابراین میتوان با درس گرفتن از این قضیه، استراتژی مدیریتی خود را تغییر داد.
علیرغم این ایرادات، درسهای بنیادی هفت دلاور همچنان کاربردی و قدرتمند باقی میمانند. رهبران با ایجاد تیمهای متنوع و هدفمند، پرورش فرهنگ فروتنی و یادگیری و پشتکار در مواجهه با ناملایمات، میتوانند سازمانهایی را ایجاد کنند که در دنیایی پیچیده و نامطمئن بهطور فزایندهای شکوفا شوند. اگرچه این فیلم ممکن است یک اثر تخیلی باشد، مضامین همیشگی آن طرحی برای موفقیت در دنیای واقعی ارائه میکند. مضامین و شخصیتهای فیلم هفت دلاور، طرحی را برای سازمانهایی ارائه میدهند که به دنبال ایجاد قابلیتهای متمایز و طولانیمدت هستند که به آنها اجازه میدهد از رقبا پیشی بگیرند. با تقلید از پویایی تیم، ویژگیهای رهبری، و پشتکار نشان دادهشده در فیلم، شرکتها میتوانند برای تبدیل شدن به «ابرقدرت» واقعی در صنایع مربوطه خود تلاش کنند.
مطالب مرتبط