آن فیلم را در اخبار دیدم و تصمیم گرفتم به ایران برگردم. ضمن اینکه به هر صورت در جریان مسائل انقلاب بودم و برایش وقت میگذاشتم. در نهایت مهر ۱۳۵۷ به ایران برگشتم...» روایت چهار دهه خاطرات مهدی کرباسیان در کتاب «چهل سال و یک شب» اینطور آغاز میشود. مهدی کرباسیان از مدیران باسابقه چهار دهه نظام مدیریتی کشور به شمار میآید. او از ابتدای انقلاب تا سالهای پایانی دهه ۹۰ در جریان مهمترین سیاستهای اقتصادی کشور قرار داشت و در بسیاری موارد هم از چهرههایی به شمار میآید که در تعیین جهت حرکت اقتصاد ایران نقش اساسی ایفا کرده است. کرباسیان طی این چهار دهه، تجربه مدیریت ارشد در بسیاری از سازمانهای کلیدی اقتصادی را در کارنامه خود ثبت کرده است؛ از وزارت راه تا نفت و اقتصاد همگی بخش قابلتوجهی از عملکرد اوست. کرباسیان برخلاف بسیاری از مدیران اقتصادی ایران، به فرهنگ و موضوعات اجتماعی هم علاقهمند است و این علاقه مسیر زندگیاش را به سمت ریاست بر فدراسیونهای ورزشی و تاثیرگذاری بر جریان اقتصاد فرهنگ هم سوق داد.
خاطرات مهدی کرباسیان، پردهبرداری از یک نوع زیست است. در میان اظهارنظرهای او میتوان جعبه اسرار چند دهه مدیریت اقتصاد و سیاست در ایران را باز کرد، درونش را دید و شگفتزده شد. در میان خاطرات او، میتوان شرح حالی از تفکری پیدا کرد که چهار دهه اقتصاد ایران را اداره کرده است و ناگهان یک شب، به جبر بازنشستگی همه آن دستاوردها را رها کرده و رفته است. آنطور که کرباسیان روایت میکند، ساعات کارش به بیش از ۱۴ تا ۱۶ ساعت در روز میرسید. این مدیران کم میخوابیدند و زیاد دنبال کار بودند، اما چرا چنین میکردند؟ پاسخ به این سوال را باید در میانه علم روانشناسی و علوم سیاسی پیدا کرد. روایت کرباسیان از خاطرات نوجوانیاش هم شنیدنی است. زمانی که یاد گرفت چگونه بدون مبادله وجه، چند معامله بااعتبار و اطمینان بدون چک و سفته و وجه نقد، مبادله شد. کرباسیان در پیشگفتار این کتاب اینطور میگوید: «... تا دبیرستان، تابستانها باید با پدر و پدربزرگ بعضا به بازار میرفتیم و برای من تجربههای خوبی بود از ارتباطات با همدیگر. یک روز در کاروانسرای حاجکریم بودم که یکی از تجار از گرگان یا گنبد زنگ زد و اینگونه که فهمیدم چند کامیون پنبه برای فروش میفرستد تا قیمت را با پدربزرگ نهایی کند و پس از فروش پول داده شود و اعلام کرد با همان تلفن پنبهها را میفرستد. همان روز دلالی آمد، کار آنها این بود که در بازارچه برای چند کالا مشتری پیدا کنند. پدربزرگ پنبهها را به او با قیمت اعلام کرد، پس از حدود نیمساعت فردی زنگ زد و پشت تلفن پنبهها را معامله کرد. دلال دو ساعت بعد برگشت و اعلام کرد که فلانی مشتری است و پدربزرگ گفت دیگر پنبه نداریم و آقای فلانی صاحب پنبه است. در این معامله یاد گرفتم بدون مبادله وجه، چند معامله با اعتبار و اطمینان بدون چک و سفته و وجه نقد مبادله شد... .» با این مقدمه، کتاب به صورت گفتوگومحور، خواننده را در طول چهل سال و یک شب با خود همراه میکند. شبی که با توجه به قانون بازنشستگی، کرباسیان تصمیم میگیرد از دولت خارج شود. این کتاب در ۱۱فصل به اهتمام بهراد مهرجو و از سوی انتشارات نوخواسته منتشر و راهی بازار کتاب شده است.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط