خاطره‌ای از رضا نیازمند

اولین‌باری که با دکتر رضا نیازمند قرار گفت‌وگو گذاشتم بهار ۹۲ بود. محل قرار خانه ویلایی‌اش در بلوار اندرزگو بود. نیم ساعت دیر رسیدم. گفت که نمی‌دانم شما بچه‌های بعد از انقلاب چرا زمان را درک نمی‌کنید.
لپ‌تاپش و لپ‌تاپم

این تاخیرها در بیشتر قرارهایی که داشتیم ادامه داشت. دیر که می‌رسیدم دم در اتاق کارش می‌ایستاد، با عصایش به زمین می‌کوفت و غرولندکنان می‌گفت: "نمره‌ات صفر!"

حدود چهار سال تا چند ما پیش از مرگش این قرارها ادامه داشت. در این سال‌ها بعد از سلام کردن دیالوگ همین بود: «ببخشید دیر رسیدم»، «نمره‌ات صفر».

به عنوان نسلی که انقلاب‌زاده بودم هرگز نتوانستم از او نمره قبولی بگیرم. او می‌خواست در چارچوب باشم و من از در چارچوب بودن گریزان.

روزهایی که حالش خوب نبود و پیش‌بینی می‌شد که سالم از بیمارستان به خانه برنگردد، وقت نشد به بیمارستان بروم چون ملاقات ساعت ۵ عصر تمام می‌شد و من زودتر از ۷ نمی‌رسیدم محل کار را ترک کنم.

روز تشییع که شد قسمت نبود به بهشت زهرا بروم. مراسم ترحیم را هم به خاطر یک ماموریت از دست دادم.

به خاطر هیچ کدام از این تاخیرها و نبودن‌ها ناراحت نیستم اما وقتی که به این فکر می‌کنم از من خواست تا ملاقاتی با رییس دولت اصلاحات داشته باشد و من دست دست کردم و نشد که این ملاقات صورت گیرد، دلم بسیار می‌گیرد. می‌گفت حاضر است کت و شلوارش را بپوشد و کراواتش را بزند و به دیدن سیدمحمد خاتمی برود.

رضا نیازمند حالا بیش از سه سال است که درگذشته. به او می‌گویند پدر صنایع نوین ایران. موسس سازمان مدیریت صنعتی، بنیانگذار سازمان گسترش، معمار صنایع خودروسازی، لوازم خانگی، نساجی و اولین مدیرعامل شرکت ملی مس ایران که در نیمه دوم آذرماه سال ۹۶ در ۹۶ سالگی درگذشت.

زندگی‌نامه‌‌اش را سال ۹۴ آماده کردم و قرار بود منتشر کنم. خودش چند روز وقت گذاشت و پشت لپ‌تاپش نشست تا متن ویرایش شده این کتاب را تحویلم دهد. از روزی که متن ویرایش شده کتاب را تحویلم داد ۵ سال گذشته و من هنوز این کتاب را در لپ‌تاپم نگه داشته‌ام. به این فکر می‌کنم که باز روبه‌رویم ایستاده و می‌گوید: "نمره‌ات صفر!"


علیرضا بهداد

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0