نخستین واقعیت آن است که باید قبول کنیم یکی از سختترین نظام تحریمی تجربه شده در تاریخ بشریت بر علیه کشورمان عملیاتی شده است. تحریمی که از سال 97 با شکل و شمایل تازه و سختتری ایجاد شد و پیشبینی هم نمیشود که در کوتاهمدت این تحریمها بهطور کلی برداشته شوند.
حتی اروپاییها که در حرف خود را پایبند به برجام نشان میدادند، در عمل موضعی انفعالی داشتند و نعل به نعل تحریمهای ایالات متحده را پیادهسازی کردند. یعنی هم سیستم بانکی کشور تحریم بود، هم فرایند فروش نفت متوقف شده بود و هم برای تامین اقلام مصرفی؛ جابهجایی ارز و خرید مواد اولیه مشکلات عدیدهای وجود داشت.
بنابراین قرار نیست طی ماههای آینده حدفاصل پایان عمر دولت دوازدهم و آغاز به کار دولت جدید امریکا اتفاق خاصی بیفتد. بدیهی است که با روی کار آمدن دموکراتها و حرفهایی که بایدن زده است، برخی تنشها کاهش پیدا کند، اما این به معنای این نیست که مجموعه مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور حل خواهد شد و اتفاقات خارقالعادهای قرار است بیفتد.
لذا مسیر حل مشکلات و چالشهای کشور از درون و از دل نظام تصمیمسازی و برنامهریزی میگذرد. مشکلی که در حال حاضر در فضای سیاسی و اقتصادی کشور مشاهده میشود و البته جدید هم نیست، فقدان همدلی و هم افزایی میان مسوولان رده بالای کشور است.
من به عنوان شخصی که تجربه مدیریت کلان اقتصادی در دهه60 را دارم، معتقدم که این همدلیها شاهکلید حل مشکلات کلان اقتصادی است و با وجود تفاوت در دیدگاهها باید مدنظر قرار بگیرد. به هر حال مساله معیشت مردم، مساله اعتماد مردم، مساله بالا بردن سرمایه اجتماعی و افزایش علاقه مردم به کشور و مسوولان و... موضوعی است که با افزایش رفتارهای جناحی و سیاسی آسیب میبیند.
طبیعی است که در مقطع فعلی برخی تصمیماتی که دولت بعد از سال97 و بعد از خروج امریکا از برجام اتخاذ شد و برخی رویکردهای عجولانه و غیرکارشناسی باعث بروز برخی تنشها در اقتصاد شد.
عدم همراهی مجلس قبل با دولت هم مزید بر علت شد تا مشکلات مردم مضاعف شود. هرچند تحریمها نیز در این پروسه مشکلساز، اثرات فراوانی داشت، اما باید بپذیریم که عدم همدلی و فقدان هماهنگی میان ارکان تصمیمساز کشور نقش اصلی را در افزایش بحران ایفا کرد.
خوشبختانه یک تصمیم استراتژیک و کلیدی ظرف 2سال گذشته در این خصوص اخذ شد که بر اساس آن رهبری اختیاراتی را به سران قوا دادند تا برای مدتی معین، بتوانند بحرانها را به سرعت حل و فصل کنند.
خاطرم هست که حضرت امام(ره) در دهه60 خورشیدی و در بحبوحه جنگ، یک چنین تصمیماتی را گرفتند تا سران قوا با جلسات هفتگی، سریع و قاطع به مدیریت کردن بحرانهای بزرگ در ایام جنگ اقدام کردند. در آن دوره من معاون وزیر راه در حمل و نقل کشور بودم و به یادم هست که تصمیمات بسیار مهم را به آقای موسوی نخستوزیر وقت تحویل میدادیم، آقای موسوی این تصمیمات را به جلسه سران قوا میبردند و به سرعت و در کمترین زمان ممکن (که هرگز بیشتر از یک هفته طول نمیکشید) تصمیمات لازم اتخاذ میشد.
سران قوا در آن زمان را آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمیرفسنجانی، آیتالله مرحوم موسویاردبیلی و آقای مهندس موسوی تشکیل میدادند. این در حالی است که در حال حاضر یک چنین انعطاف، سرعت و قاطعیتی را نمیبینیم.جلسات سران قوا به جای هفتگی بعضا مدت زمان زیادی به تاخیر میافتد یا در دستانداز بحثهای کارشناسی و جناحی گرفتار میشود.
در این شرایط مجلس یازدهم تصمیماتی اخذ میکند و نمایندگان صحبتهایی میکند که برخی از این تصمیمات و صحبتها به نظر میرسد که پختگی لازم را ندارند. از آن طرف باید بپذیریم که انفعال دولت هم راهکار حل مشکلات معیشتی مردم نیست. بر اساس گزارش رسمی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام شد که 60میلیون نفر میتوانند یارانه معیشتی بگیرند.
بعد از این اظهارنظر آقای رییسجمهوری بحث 10میلیون نفر یا 20میلیون نفر را مطرح میکنند. آیا دولت نمیتوانست ظرف 9ماهی که از بروز اپیدمی کرونا میگذرد این تصمیم ضروری را بگیرد تا مجلس به سمت اتخاذ تصمیمات غیرکارشناسی و بدون پشتوانه نروند؟ به نظرم برای عبور از بحران اقتصادی و معیشتی فعلی، نیازمند همدلی بیشتر و افزودن بر سرمایههای اجتماعی هستیم تا اعتماد مردم به تصمیمسازیهای مسوولان به اندازهای شود که مردم برای حل مشکلات مشارکت فعال و سازندهای داشته باشند.
در صورت تحقق این موارد است که نسلهای ایرانی میتوانند دورنمای روشنی از توسعه در کشور تصویرسازی کنند و برای تحقق این دورنما وارد میدان مشارکتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... شوند.
مطالب مرتبط