به گزارش معدن نامه، این جریان یک سویه اطلاعات سالها در جوامع حاکمیت داشت و افکار عمومی را تحت تاثیر خود قرار می داد تا جایی که بسیار از نظر پردازان علوم ارتباطات اثربخشی رسانه ها در افکار عمومی را به مثابه تیری دانستند که پس از شلیک بر تمام مخاطبان به یک شکل اثر می گذارد ( نظریه گلوله جادویی) اما در سالهای اخیر با توسعه وسایل ارتباط جمعی و به لحاظ ماهیت شکلی آنها، جریان اطلاعات به سمت مخاطب محوری تغییر یافت و دیگر تنها تولید کنندگان خبر، رسانه ها و خبرنگاران نیستند، بلکه بسیاری از مخاطبان هستند که با بهره گیری از وسایل ارتباط جمعی نوین و دو سویه قادر به تولید و انتشار خبر از کانالهای ارتباطی گوناگون شده اند و با دریافت پیامها و تجزیه و تحلیل آنها با مفاهیم ادراکی خود ( نظریه مفهومی پیام ) به باز تولید و پردازش مجدد رویداد و انتشار آن می پردازند.
این تحولات موجب تغییر ات بنیادی در تعاریف و نگرش ارتباط گران به ماهیت خبر و رویداد از بعد نتیجه شده است نه شکل. در ساده ترین تعریف از خبر و گزارش های خبری گفته می شود که( خبر بیان عینی یک رویداد است ) و گزارش ( بسط و گسترش رویداد) حال سوال اینجاست که آیا بیان عینی یک رویداد از نگاه خبرنگار همان واقعیتی است که افکار عمومی درک می کند یا خیر؟
فرض کنید شما بعنوان خبرنگار قصد دارید مفهومی تحت عنوان نوعدوستی را منتقل کنید. می توانید مقاله ای با همین مضمون در رسانه خود منتشر کنید .و مخاطب متناسب با برداشت از واژه های مقاله در ذهن خود مصداق تجسم کند.
گاهی برای انتقال مفهوم نوعدوستی، شما تصویری از نجات یک مصدوم تصادف از سوی عابرپیاده منتشر می کنید. گاهی عکس یک فرد درمانده در ویرانه های زمین لرزه را انعکاس می دهید و گاهی فرد حقیقی یا حقوقی را به تصویر می کشید که به نیازمندان کمک می کند.
بی تردید هر یک از این پیام ها واقعیتی از یک مفهوم را در ذهن مخاطب مجسم می سازد که کارکرد متفاوت دارند، درک این واقعیت ها بر مبنای پس زمینه های ذهنی است که مخاطب در یک دوره زمانی و به فراخور شرایط محیطی، در ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه خود محفوظ نگاه داشته و متناسب با موضع، تصویری از واقعیت مورد نظر را عینیت می بخشد. بطور مثال: برداشت مخاطب از مقاله، شعارزدگی و نصیحت کردن - از نجات مصدوم، نادیده گرفتن حقوق دیگران، بی عاطفگی از بین رفتن رحم و شفقت و... - از عکس فرد در مانده و مستأصل در بین ویرانه های زلزله، یأس و ناامیدی و بی توجهی مسئولان - زمانی که کمک یک فرد حقیقی و حقوقی را منعکس می کنید، واقعیتی جز ریاکاری و تظاهر در ذهن عموم جامعه مخاطب شکل نمی گیرد و کمتر کسی به نیت خیر خواهانه توجه می کند چون این دو صفت مذموم، متاسفانه در جامعه نهادینه شده و فرهنگ منفعت طلبی، اساس روابط بین فردی و گروهی را تشکیل داده است.
پس می بینیم که دیگر، رسانه ها و خبرنگاران همچون گذشته قادر به تسخیر ذهن و هدایت مخاطب و افکار عمومی به سمت و سوی مورد نظرشان نیستند. نمود واقعی این تفاوت برداشت را می توان در واکنش افکار عمومی نسبت به موضوعات متعدد و متنوع درفضای مجازی به راحتی مشاهده کرد.
امروزه برای رسانه ها پیش از اینکه خود خبر و محتوای پیام مهم باشد، باید چگونه بیان کردن آن اهمیت داشته باشد، همانطور که برای مخاطبان فارغ از موضوع و واقعیت خبر، منبع آن مهم است. آیا به آن اعتماد دارند؟
متاسفانه یکی از مشکلات عمده رسانه های رسمی کشور این است که پیام را مستقیم ارائه میدهند و انتظار دارند مخاطب هم همان را به پذیرد در صورتیکه از لحاظ روانشناختی، مخاطب در برابر القای پیام مستقیم، مقاومت می کند و تمایلی ندارد چیزی به او تزریق شود و حتی ممکن است واکنش منفی نشان دهد. در این شرایط مخاطب پیام مستقیم را می شنود ولی توجه نمی کند، در پیام های مستقیم جهت گیری رسانه و خبرنگارکاملاً آشکار و عیان است. پس رسانه های که موضع مشخص دارند نمی توانند اعتماد مخاطب را جلب کنند مگر آنکه آشکارا اعلام کنند: رسانه شان ارگان حزب، جناح و یا صنف و گروه خاصی است. و در این صورت هم، تنها افرادی که به لحاظ فکری با آنها همسو هستند، پذیرنده پیامها خواهند بود نه همه گان.
همیشه قبل از تنطیم یک خبر به یاد داشته باشیم که مخاطب امروزه فعال و پویاست و دیگر چون گذشته منفعل نیست. مخاطب امروزه تمایل دارد پیام را چه مثبت و چه منفی خود درک کند و تصمیم بگیرد. او دوست ندارد رسانه بگویند که چه چیز صحیح است چه چیز غلط.
از جمله روش های غلط دیگری که عموماً رسانه های داخلی و غیر حرفه ای برای موجه جلوه دادن خود به آن متوسل می شوند، برچسب زنی، توهین و تحقیر سایر رسانه های رقیب است و مدام به مخاطب تاکید می کنند که ما با شما صادق هستیم و دیگران با تحریف خبرها در حال فریب شما هستند و حتی برخی ابزار های اطلاع رسانی به ویژه شبکه های مجازی را دشمن امنیت اجتماعی و منحرف کننده افکار عمومی معرفی می کنند . با مثالی بسیار ساده و ملموس می توان به تأثیر این روش ها پی برد. فرض کنید شاهد یک رقابت ورزشی هستید. انتظار شما از این رقابت مشاهده یک رویارویی سالم و بدور از ترفند های غیراخلاقی است، حتی اگر طرفدار یک سوی رقابت هم باشید باز اگر احساس کنید طرف مورد علاقه شما برای پیروزی از ترفند غیر حرفه ای و اخلاقی استفاده می کند بدون تردید حس انزجار و تنفر به شما دست می دهد. پس در عصر رقابت رسانه ها ارتباطی، برنده واقعی کسی است که بتواند با شناخت از جامعه مخاطب و کنش ها و واکنش های او در قالب اصول حرفه ای و بدور از تخطئه و تخریب میدان داری کند.
شکی نیست که هر رسانه ای چه داخلی و چه خارجی بسته به اینکه چه کس یا سیستمی گرداننده آن است در جهت اهداف صاحبان خود حرکت می کند، اما نباید فراموش کرد منافع گردانندگان یک رسانه هنگامی محقق می شود که مخاطب جذب کند و این نیازمند برخورداری کارکنان و فعالان هر رسانه به ویژه خبرنگاران از دانش و علم لازم است.
فراموش نکنیم تولید کننده ای موفق است که متناسب با ذائقه مصرف کننده محصولات خود را تولید کند نه هر آنچه که خود تمایل دارد. یک طراح و تولید کننده محصول علاوه بر شناخت کافی و دانش تخصصی تولید محصول باید شاخت دقیقی از نیازمندیها و سلایق مصرف کننده داشته باشد. با کیفبت ترین کالاها اگر متناسب با ذائقه مصرف کننده نباشد خریداری ندارد. خبر نیز محصول تولیدی رسانه هاست و تولید کننده آن نمی تواند تنها به آموخته های آکادمیک اکتفا کند، رعایت اصول تنظیم و پردازش یک رویداد اصل لازم برای هر رسانه و البته خبرنگار است اما کافی نیست. او باید از مهارت لازم برای تحلیل اجتماعی و روانشناسی افکار عمومی نیز برخوردار باشد تا محصول تولیدی اش با اقبال مخاطبان روبرو شود. این اقبال یعنی افزایش میزان باور پذیری و نزدیکی واقعیت یک رویداد میان آنچه که رسانه منعکی می کند با آنچه مخاطب درک می کند.
یادمان باشد توسعه رسانه ای اتفاق نمی افتد مگر تفکرات قالبی را برای تحول، به دور بریزیم.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست