معدن نامه، علیرضا بهداد: از آغاز بکار دولت حسن روحانی تا به امروز سه موضوع در رسانههای ضد دولت و شبکههای اجتماعی عوامپسند موردتوجه قرارگرفته است. معدن نامه بررسی کرده که چه اهدافی پشت پرده تخریب مدیران ارشد کشور با اسم رمز حقوقهای نجومی، دو تابعیتی و بازنشسته وجود دارد.
تکنوکرات ها در بدنه جمهوری اسلامی امتحان خود را پس دادهاند. آنان در هر جا مشغول بکار شدهاند اتفاقات بزرگی را رقمزده و خدمات گستردهای به کشور کردهاند. در همین بخش معدن افراد بزرگی همچون مهندس حسین محلوجی، دکتر محمدتقی بانکی، مهندس مصطفی موذن زاده و . . . منشأ تحولات بزرگی در تاریخ معادن و صنایع معدنی کشور بودهاند.
بااینحال به نظر میرسد دستهایی در کار است که حضور تکنوکرات ها و افراد برجسته و مجرب در عرصه مدیریت کشور را با اتهامات، برچسبها و برخی قوانین ممنوع کند.
در دولت اول حسن روحانی به ناگهان موضوع حقوقهای نجومی مطرح شد. این موضوع از سوی رسانههای اصولگرا و برخی جریانهای سوسیالیستی و نو چپگرایانه موردتوجه قرار گرفت. درحالیکه کشور نیاز داشته تا از فضای پسابرجام استفاده بهینه را ببرید برخی تریبونها بانگ درآوردند که مدیرانی در دولت حقوقهای نجومی دریافت میکنند.
قرار نیست مدیران برجسته کشور و یا نخبگان به خیریه به فعالیت پرداخته و نسبت به جایگاه، اثرگذاری، تولید فکر و تجربیاتشان از حقوقهای بالا بهرهمند نشوند. چه خوب بود اگر از روز اول دولت اثر مخالفان خود نمیشد و از مدیرانی که بهاصطلاح حقوقهای نجومی دریافت میکردند دفاع کرده و حتی حقوقهای آنان را افزایش میداد.
اولین توطئه در حذف مدیران مجرب و خالی کردن بدنه کارشناسی دولت از مدیران خلاق و باتجربه با اسم رمز حقوقهای نجومی کلید خورد. از آن به بعد کارشناسان خبره و صاحبنامی که در بهترین دانشگاههای دنیا درسخواندهاند قید ورود به کشور را زدند و ترجیح دادند در همان کشوری که به تحصیل پرداختهاند به کار ادامه دهند. آنهایی هم که برگشتند یا جاسوس شناختهشده و فراری شدند و یا به دلیل توطئه دوم از همکاری با دستگاههای دولتی و نظام سیاستگذاری و تصمیم سازی کشور بازماندند.
بعدازآنکه طراحان توطئه مدیران نجومی بگیر موفق از آب درآمد و فکر و ذکر دولت را درگیر خود کرد، دومین توطئه با اسم رمز، دو تابعیتیها رقم خورد. گفته شد که برخی از مدیران سطح بالا و لایههای پایینتر دارای پاسپورتهایی دیگر هستند و تابعیت سایر کشورها را پذیرفتهاند. این بود که انبوهی از مدیران جوان و تعدادی از مقامات سیاسی در نظام جمهوری اسلامی از کار محروم شده و آنهایی که دل درگرو کشور داشتند خود را پشت سد این توطئه دیدند و عملاً عرصه بر آنها تنگ شد.
بنابراین هم خروج مدیران باسابقه را در دستور کار قراردادند و هم از ورود مدیران جوانتر و یا مجرب و دنیادیده به دستگاه مدیریتی کشور جلوگیری کردند تا بدنه دولت بهشدت تضعیف شود.
تیر خلاص وقتی به پیکره مدیریتی نظام جمهوری اسلامی وارد شد که طرح ممنوعیت بهکارگیری از بازنشستگان در پستهای دولتی از سوی مجلس تصویب و به تائید شورای نگهبان رسید.
این موضوع سبب شده تا برخی از سازمانها و نهادهای مهم از هماکنون به دلیل بالا بودن سن مدیران ارشدشان از تکاپو بیافتند و دولت عملاً از تحرک بازایستد.
در این میان طبیعی است که مدیران درجهدو و سه که شاید عرضه اداره کردن یک نانوایی را نداشته باشند در رأس کار قرارگرفته و باعث بیحیثیت شدن دولت دوازدهم نزد افکار عمومی شوند.
حال که با این سه توطئه تکنوکرات ها و مدیران مجرب و نخبه عملاً در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری کشور جایی ندارند و از همه مراکز فکری و علمی کنار گذاشتهشدهاند چطور میتوان توقع داشت مدیرانی که برای شرایط بحرانی تربیت نیافتهاند سکان اداره کشور را در دست گرفته و یکشبه از یک کارمند ساده و یا شغلی امنیتی راه وزارت را در پیشگرفته و تصمیم سازیها برای هشتاد میلیون ایرانی شرکت جویند.
البته در این میان نباید نقش برخی از نمایندگان مجلس را نادیده گرفت که سردمدار نوعی شارلاتانیزم در مجلس شده و سعی کردهاند تا وزرای باانگیزه را همراهی با هیئت دولت بازدارند.
درست درحالیکه قرار است شدیدترین تحریمها علیه کشور از ۱۳ آبان ماه شروع شود، خودتحریمی هایی شروع شده که با در پیش گرفتن آن نیاز نیست ترامپ و همفکرانش خود را بهزحمت بیندازند و برای به بنبست کشاندن دولت ایران نقشه بکشند.
حسادت، تنگنظری، قدرنشناسی، تهمت زدن و ترویج نظام ارادت و چاکری بزرگترین چالش کشور در شرایط کنونی است تا نخبگان و شایستگان خانهنشین شده و درازای آن افرادی دونپایه و چاپلوس که حتی حداقل جذابیت بصری را هم ندارند، در رأس برخی از نهادها و سازمانها قرار گیرند.
مطالب مرتبط