معدن نامه: سه شنبه شب گذشته، گفت و گوی ویژه خبری شاهد حضور مهمانانی از بخش معدن کشور بود. حمیدرضا طاهری زاده، نایب رئیس انجمن تولیدکنندگان فولاد ایران، امیرحسین کاوه، دبیر سندیکای لوله و پروفیل فولادی و جعفر سرقینی، معاون معادن و صنایع معدنی وزارت صنعت، معدن و تجارت به صورت حضور در استودیو حضور یافتند و محمود اکبری، معاونت فروش و بازاریابی فولاد مبارکه اصفهان و بهمن تجلی زاده، معاون فروش فولاد خوزستان به عنوان میهمانان تلفنی در اینبرنامه به اظهار نظر پرداختند.
بحث کلی در این باره در سه جمله خلاصه می شد. تولید کننده معتقد بود که باید فولاد را به قیمت واقعی و به دور از قیمت گذاری دستور در هر جا که دوست داشت عرضه کند. اگر بازار صادراتی برای او صرفه دارد پس به سمت این کار برود و اگر بازار داخلی می صرفد محصولاتش را به قیمت صادراتی به متقاضیان بفروشد.
مصرف کننده در صنایع پایین دستی معتقد بود که فولادسازان داخلی به اندازه کافی، فولاد را در اختیار آنان قرار نمی دهند و بهتر است اول به فکر تامین نیاز داخل باشند و آنگاه به سمت صادرات حرکت کنند.
معاون معدنی وزارت صمت نیز به عنوان نماینده دولت حضور یافت تا هم منافع صنایع بالادستی و هممنافع صنایع پایین دستی را به طور همزمان حفظ کند. سرقینی البته در مقام یک سیاستگذار درباره تنظیم بازار به به عنوان یک کارشناس اقتصادی بلکه به عنوان یک مهندس سخن گفت که اظهارات او مورد نقد پویا ناظران، اقتصاددان سرشناس و جوان ایرانی فارغ التحصیل از دانشگاه ایالتی اهایو قرار گرفته است.
ناظران در این نقد خود به این موضوع مهم می پردازد که آیا اصولا معاون معدنی یک وزارتخانه حتما باید فارغ التحصیل معدن باشد یا نیاز است که یک اقتصاددان این مهم را بر عهده گیرد.
متن کامل نقد پویا ناظران را معدن نامه از کانال شخصی این اقتصاددان استخراج کرده که در ادامه ان را می خوانید. معدن نامه در این اظهارات کاملا بی طرف است و صرفا به انتشار این نقد می پردازد تا سیاستگذار بتواند تحلیل های درستی از وضعیت موجود ارائه دهد.
ناظران بخشهایی از اظهارات جعفر سرقینی را در متن خود آورده و بند به بند آن را نقد و تحلیل کرده است:
«از اجرای این بخشنامه فقط دو هفته میگذره ... این دستورالعمل اگر کامل اجرا بشه، مطمئن باشید بازار رو تنظیم خواهد کرد. منتها این دستورالعمل از دو ناحیه مورد هجوم واقع شده، یکی از ناحیه دلالهایی که تو بازار هستند ... یک عده هم فولادسازها»
اولا، هنر سیاستگذار، نوشتن دستورالعملیه که موثر باشه، نه که در دو هفته نابود بشه.
ثانیا، علم اقتصاد به ما نشون میده چطوری بازاری رو طراحی کنیم تا برآیند منفعت طلبی اشخاص، به رفاه مجموعه جامعه منجر بشه. اگه منفعت طلبی دلال و فولادساز اثر دستورالعمل رو از بین برده، این یعنی در شکل دادن به بازار فولاد، از منطق علم اقتصاد بهره نبردیم.
ثالثا، صرف گفتن اینکه اگه دستورالعمل کامل اجرا می شد چنین می شد و چنان می شد، قضیه کاسه ماست لب دریا بردن و دوغ درست کردنه.
«ما هرگز درآمدهای اینطوری رو اجازه نمی دیم از جیب مردم دیگران داشته باشند.»
مگه فکر کردید درآمد فولاد مال کیه؟ سهامدار فولاد مردم نیستند؟ سهامدار عمده شرکتهای فولاد صندوق بازنشستگیه. مگه بازنشسته ها مردم نیستند؟
«هیچ دلیلی که فولاد تو کشور با هشت تومن عرضه بشه وجود نداره. سنگ آهنش داخلیه. گازش داخلیه. برقش داخلیه»
هیچ دلیلی نداره؟! این گزاره فقط از سوی کسی بیان میشه که opportunity cost یا همون مفهوم «هزینه فرصت» رو بلد نباشه. هزینه فرصت پایه ای ترین مفهومه علم اقتصاده. علم اقتصاد میگه هزینه انجام یک کار، پولی نیست که بابتش می دید، بلکه ارزش فرصتیه که از اون چشم پوشی می کنید تا اون کار رو انجام بدید.
مثال بزنم: فردا امتحان دارید. اگه درس نخونید فردا ۱۵ خواهید گرفت. اما اگه امشب درس بخونید، توان ۱۸ گرفتن رو دارید. حالا موندید درس بخونید، یا برید سینما و ۱۰هزار تومن بدید تا یک فیلم ببینید. هزینه دیدن فیلم ۱۰ هزار تومن نیست. هزینه دیدن فیلم گرفتن ۱۵ بجای ۱۸، به اضافه ارزش بهترین کاری ست که با اون ۱۰ هزار تومن می تونستید بکنید؛ چون با سینما رفتن، این دو فرصت رو از دست می دید. به این میگیم «هزینه فرصت». هر وقت یک اقتصاددان میگه «هزینه» منظورش همون «هزینه فرصته».
وقتی شرکت فولاد می تونه مقداری فولاد رو صادر کنه یک دلار، اگه همون فولاد رو در داخل کشور بفروشه، هزینه فرصتش حدود ۸۰۰۰ تومنه. قیمت بازار، متاثر از هزینه فرصته، نه قیمت تمام شده مواد اولیه. وقتی سیاستگذار دولتی هزینه فرصت رو نفهمه، در یک جنگ فرسایشی با بازار، منابع کشور رو تلف می کنه. قیمت یک کالا تو بازار، ربطی به هزینه تمام شده مواد اولیه اش نداره! کی بشه سیاستگذار ایرانی بالاخره این مسئله رو بفهمه؟!
«اگر یه موقعی دولت تصمیم گرفت با قیمت پایه ۸ تومن فولاد رو عرضه بکنه، حتما باید گازش هم با ۸ تومن باشه حتما باید آبش برقش حتما باید سنگش با ۸ تومن عرضه بشه» (یعنی با قیمت دلار ۸۰۰۰ تومان نیمایی قیمت گذاری بشه)
این عذر بدتر از گناهه! برای چی «یه موقعی»؟! همین الان باید این اتفاق بیافته! حتما باید مواد اولیه شرکتهای فولاد با دلار نیمایی و غیررانتی قیمت گذاری بشه. اگه نشه، یعنی اون معادن کاری که سنگ رو استخراج می کنه، یا اون شرکت گازی که گاز رو استخراج میکنه، هزینه فرصت کالاش رو بدست نیاورده و این اجحاف به سهامدارشه. گاز یک سرمایه ملیه. فروختن گاز به قیمتی کمتر از «هزینه فرصتش» ظلم به مردمه.
«تفاوت قیمتی که تو بازار هست، از دو ناحیه است: بعبارتی یکی هجوم دلالها، و حتی مردم عادی»
دقیقا وقتی سیاستگذار «هزینه فرصت» و نقشش در شکلگیری بازار رو نفهمه، زمینه هجوم دلالها و مردم رو فراهم میاره. همونطور که از صحبت معاون وزیر برمیاد، آسیب رو میبینه، اما رابطه بین آسیب و دستورالعملی که خودش صادر کرده رو نمیبینه.
«قرار بوده فولادسازها تا هفته سوم مرداد ماه مجموعا ۴ میلیون تن عرضه تو بورس داشته باشند، متاسفانه فقط ۲/۵ میلیون تن عرضه داشتن.»
علم اقتصاد هم نشون میده که وقتی تو بازار دخالت کنیم، و قیمت رو به زور بکشیم پایین، چون عرضهکننده نمیتونه هزینه فرصتش رو تامین بکنه، میزان عرضه رو کاهش میده. پس مقصر کاهش عرضه، فولادسازها نیستند، بلکه وزارت صمت مقصره.
«صادرات فولاد با ارز ۸ تومنی نقد خواهد شد ... درآمد صادراتی فولادی ها دو برابر شده ... در مقابل این درآمد حداقل انتظار هست به ملت کمک کنند به دولت کمک کنند که تنظیم بازار رو درست انجام بده. الان وقت زیادهخواهی وقت اضافهخواهی نیست»
اولا فروش به «هزینه فرصت»، زیادهخواهی نیست!
ثانیا، مگه فولادیها خیریه راه انداختن که از سود بگذرند؟ فولاد سهامدار داره. سهامدارش بازنشستیگه. یک تومن ارزون فروشی فولاد، یک تومن از جیب بازنشسته برداشتنه!
ثالثا، تنظیم بازار با قیمت تعادلی محقق میشه، نه با التماس معاون وزیر از شرکتها، اونهم وسط برنامه زنده! هم نرخ فروششون رو تعادلی کنیم هم نرخ مواد اولیهشون رو.
«اگه بشه یک سامانهای چیزی طراحی بشه»
چون نمیدونند چه جوری از ظرفیت بازار برای تخصیص بهینه منابع استفاده کنند، هی سامانه و چیز طراحی میکنند، مثل نیما و سماصد و ...
«ظرفیت تولید پروفیل تو ایران بسیار بالاست. دلیلش هم این بوده که بخاطر بهرهمندی از سهمیه ورق، خیلی کارخونجاتی زدند که نباید میزدند»
دقیقا اشکال دخالت دولت در قیمت تعادلی بازار همینه! اسراف! نتیجه دادن سهمیه شده اسراف در احداث کارخونه و اسراف در مصرف مواد اولیه.
علم اقتصاد، علم حداقل کردن اسرافه.
«عمده مشکل ما از همین دلالی و زیاده خواهیه. ما به هیچ عنوان کمبود فولاد تو بازار نداریم.»
برای گرون شدن فولاد، لازم نیست حتما فولاد کم بشه. اگه حجم ریال سه برابر بشه و حجم فولاد ثابت بمونه، طبیعتا ارزش فولاد نسبت به ریال باید تغییر کنه.
وقتی سیاستگذار، نه تنها قوانین اقتصاد رو نفهمه، بلکه به شاخصهای اقتصاد کلان هم مسلط نباشه، نتیجه همین میشه! اگه مشکل دلالی داریم، بخاطر اینه که مشکل سیاستگذار داریم.
جمع بندی:
همه آشوبی که تو بازار فولاد میبینید، نتیجه نبود شایسته سالاریه. به چه معنی؟ به این معنی که مهندسی که باید تو کارخونه باشه، در سِمَتی قرار میگیره که در حیطه علم اقتصاده. بعد این مهندس که در مهندسی خودش خبرهست، چون با علم اقتصاد ناآشناست (مثل هزینه فرصت، یا اثر نقدینگی بر قیمت) یک بازار رو با دستورالعمل اشتباه بهم میریزه.
به باور معدن نامه، اینکه فقط احساس کنیم اقتصاددانان باید در پست های نظارتی قرار گیرند و مهندسان در شرکت ها مشغول کار کنند در دنیای مدیریت امروز تقریبا بی معناست. بر این اساس اگر یک مهندس معدن بر مسند سیاستگذاری بنشیند راه درست ان است که از مشاوران خبره اقتصاددان استفاده کرده و تیم قدرتمندی را دور خود جمع کند. این اتفاق در دوره مدیریت حسین محلوجی در وزارت معادن و فلزات دولت آیت اله هاشمی رخ داد. او با بهره بردن از افرادی چون شهیندخت خوارزمی، محمدمهدی بهکیش، علینقی مشایخی، محمدتقی بانکی، علی شکرریز و . . . توانست بخش معدن و صنایع معدنی را به اوج خود در تاریخ جمهوری اسلامی برساند.
از سویی دیگر نیز اگر یک اقتصاددان زمام امور را بر عهده گیرد بدون مشاوره از مهندسان و مجریان متخصص قادر نخواهد بود سیاستگذاری خوبی انجام دهد از این رو ترکیبی منطقی از این دو در قالب مدیر- مشاور می تواند به بهبود سیاستگذاری ها و تصمیم سازی ها کمک کند.
منبع: معدن نامه
مطالب مرتبط