پدربزرگش،اکبر صنعتی در سال 1265 اولین پرورشگاه را در کرمان تاسیس کرد. اکبر صنعتی از خانواده شالبافان کرمان بود، در کودکی بر اثر بیماری حصبه و تب شدید، شنوایی خود را از دست داد.او فاقد تحصیلات رسمی بود و با سفر به هندوستان،استانبول، روسیه و دگر جاهای دنیا، از راه تجربه و مشاهده به شناخت جهان رسید.
اولین سرمایه وی از طریق تولید کلاه نظامی قابل شست و شو فراهم شد، که در جنگ جهانی اول مورد استفاده قرار گرفت.
به پیشنهاد سید جمال الدین اسدآبادی در کرمان که شهری فقیر بود، ایده ی ساخت یک پرورشگاه برای افراد فقیر و بچه های شالباف که پدر و مادر خود را از دست داده بودند، در ذهن او شکل گرفت ولی بعد از ده سال این ایده تحقق عینی یافت.
در حال حاضر بیش از 90 سال است که این خانواده، بخشی از سرمایه و درآمد خود را وقف این مرکز می کنند.
در آن زمان هنگام صدور شناسنامه برای بچه هایی که نام والدین آن ها نامشخص بود، شهرت صنعتی زاده برای آن ها انتخاب می شد.
بچه ها علاوه بر آموزش الفبا، روزی چندساعت شال بافی و کارهای هنری یاد می گرفتند و بعضی ها کفاشی، مکانیکی، آهنگری و خیاطی را نیز می آموختند.
سید علی اکبر صنعتی، نقاش و مجسمه ساز چیره دست(فوت 1385) در همین پرورشگاه رشد کرد و یکی از نمایشگاه های دایمی او در همین پرورشگاه دایر است.
همایون مقطع متوسطه را در دبیرستان البرز تمام کرد. او را موقع تعطیلات تابستان، برای شاگردی به کتاب فروشی تهران فرستادند، تا بداند باید کار کرد و تن آسا نبود. همایون همچون بسیار از هم نسلانش، جذب جریان های سیاسی چپ شد، اما پس از مدتی رها کرد.
در سال 1334 شعبه ای از موسسه فرانکلین قاهره را در ایران تاسیس کرد. توانایی او باعث شد که این شعبه به سرعت مستقل گردد. در همین زمان، کتاب ماه را به کمک ایرج افشار و ترجمه کتاب ویل دورانت را منتشر کرد. از زبده ترین نویسندگان، مترجمان و کارشناسان برای اجرای این طرح استفاده کرد.
در سال 1336 با گرفتن وام از موسسه مرکزی و سازمان خدمات اجتماعی شرکت سهامی افست را با چهار دستگاه ماشین و سه میلیون تومان سرمایه، تاسیس کرد و بخشی از سهام آن را به ناشران و نویسندگان فروخت.این شرکت هم اکنون یکی از چاپ خانه های بزرگ و مجهز کشور است.
به تعبیری همایون صنعتی زاده اجرا و مدیریت سازمان مبارزه با بی سوادی را در کشور شروع نموده بود که بعد از مدتی به دلیل مشکلات امنیتی مجبور شد آن را رها کند.
طی قراردادی دو، سه میلیون دلاری، چاپ حدود 120 عنوان کتاب درسی افغانستان را به مدت 10 سال با سود سالیانه یک میلیون دلار برای فرانکلین بر عهده گرفت.
همچنین او چاپ خانه افغانستان را با 300 کارگر که مدت ها بیکار بودند، مجددا راه اندازی کرد و به اصرار وزیر فرهنگ افغانستان اداره آن را به عهده گرفت. 35 کارگز افغان را به ایران آورد و آموزش داد و به همره آن ها 35 کارگر ایرانی روانه افغانستان کرد و در هر بخش یک ایرانی و یک افغانی گذاشت و توانست چاپخانه را احیا و در اختیار دولت افغانستان قرار دهد.
شعبه ایران فرانکلین برای اولین بار، حق کپی رایت بین المللی را رعایت کرد.در سال 1336 دایره المعارف فارسی را پایه گذاری کرد و مدیریت آن را به غلام حسین مصاحب( ریاضی دان و استاد دانشگاه) سپرد که ده سال بعد با آرم سازمان" کتابهای جیبی" منتشر شد. صنعتی زاده با پرداخت مبلغی به صاحبان اثر و ناشران ، بین سه تا ده هزار نسخه کتاب به قطع جیبی و پالتویی منتشر کرد. بسیاری از دانشجویان توانستند کتابهای گران سابق را به قطع جیبی، ارزان خریداری کنند.
هرگز از بچه های پرورشگاه غافل نشد.بعد از راه اندازی چاپ افست 30 تن از آنان را به تهران آورد و به عنوان کادر فنی به آلمان فرستاد و به این ترتیب یکی از مدرن ترین چاپخانه های تهران را بوجود آورد و چند میلیون کتاب درسی وزارت فرهنگ در آن جا چاپ شد.
در طی سالهای زندگی اش فعالیت های متعددی را انجام داد که باعث اعتلای بخش فرهنگ و صنعت ایران گردید. راه اندازی کارخانه کاغذسازی پارس، احیای کارخانه خرمای رطب زهره، کشت مروارید در کیش با کمک بچه های پرورشگاه و تکمیل پروژه های ساختمانی خزرشهر که چندسال بعد توسط سازمان امنیت متوقف شد.
پس از انقلاب همایون صنعتی زاده به کرمان رفت و در یک کتاب فروشی به صحافی کتاب های تک جلدی پرداخت و همسرش هم در کارگاه گلاب گیری می کرد. گلاب ها را اتیکت می زد و به نام گلاب زهرا روانه بازار و تهران می کرد. بعد از مدتی به پیشنهاد بنیاد مستضعفان مسیولیت چاپخانه آرشام به او واگذار شد.در زمان جنگ به همراه تعدادی از بچه های پرورشگاه به کمک رزمندگان پشت جبهه رفت.
بعد از مدتی تعدادی از مدیران بنیاد، ماشین های دست دوم را به جای ماشین های دست اول برای چاپخانه خریدند و هزاران دلار سود بردند. صنعتی زاده این سواستفاده را به مقامات بالا اعلام کرد.نفوذ بعضی از این افراد در نهادهای حقوقی باعث شد او و همسرش به اتهام ارتباطات با مقامات پیشین دولتی دستگیر شوند. همسرش پس از شش ماه با از دست دادن یک چشم و همایون بعد از 5 سال آزاد شد.
صنعتی زاده اعتقاد داشت بوی خوش نعنای منطقه لاله زار کرمان با نعنای کاشان متفاوت است.به همین دلیل با همان تعداد نهالی که از قمصر کاشان به کرمان آورد، شروع به کاشت و پرورش گل سرخ نمود.
همسرش شهین سرلتی، نقش اصلی را در زیر کشت بردن زمین های بایر آن منطقه به عهده داشت.دیری نپایید که به جای عطرتلخ تریاک در آن منطقه، رایحه گل های سرخ شناور شد.
صنعتی زاده انسانی دقیق و فاخر بود. فردی با اراده، آرام و مبتکر. اهل تظاهر و جنجال نبود. به کتاب خواندن علاقه وافری داشت و در سالهای آخر عمر خود به ترجمه کتاب پرداخت. کتابهایی مانند تاریخ کیش زرتشت و جغرافیای تاریخی ایران از آثار او می باشد.وی شعر هم می سرود. صنعتی زاده فرزندی نداشت و از چند حیوان خانگی مراقبت می کرد. همایون صنعتی زاده در 8 شهریور 1388 در سن 85 سالگی از دنیا رفت و در کنار همسرش در لاله زار کرمان به خاک سپرده شد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست