قرار بود اگر طرحی انجام شود با تحویل نفت، آن را تضمین کنیم، که آقای هاشمی رفسنجانی هم با این کار موافقت کردند. در ایتالیا چند صد هزار بشکه نفت می فروختیم و قرار شد برای فولاد مبارکه ۵۰هزار بشکه نفت را به این پروژه اختصاص دهیم.قراردادی نوشته شد که اعتبار پول ها تامین شود. نفت فروش می رفت و آنها هم کارشان را انجام می دادند.
آقای اندروتی نخست وزیر ایتالیا کارهای ما را تایید کرده بود. وزیر روابط تجارت خارجی آقای روجرو هم طرف ما بود که بعدها اولین رییس سازمان تجارت جهانی شد. زمانی که صدام به کویت حمله کرد و کویت را تسخیر کرد، آندروتی در ناتو شروع به تبلیغات علیه صدام کرد و گفت حالاهم با توجه به اتفاقات اخیر قرارداد را کنسل می کنیم.
من دیپلمات پرسابقه ایران بودم و با دیپلمات های دیگر ارتباط داشتم و گاهی اوقات آقای هاشمی مسوولیت هایی را برای مذاکره به من واگذار می کردند و به نوعی پیام رسان بودم. در اواخر جنگ و دولت آقای موسوی طرح خط لوله صلح را تهیه کرده بودم و پیغام ها می رسید. قرار شد باهندی ها مذاکره کنم که این اتفاقات موجب اعتراض های آقای آقازاده شده بود.
یکی از اشتباهات بزرگ آن زمان این بود که ایشان اجازه نداد در پارس جنوبی سرمایه گذاری شود و قطر توانست با همه دنیا قرارداد ببندد.ما به دنبال چند سرمایه گذار خارجی بودیم. من از رفاقتم با آقای ماهاتیرمحمد استفاده کرده و چند سرمایه گذار مالزیایی و سنگاپوری را جذب کرده بودم و قرار بود کارهای خوبی را آغاز کنیم.
آقای انور ابراهیم روزهای اول انقلاب به عنوان رییس اتحادیه دانشجویان مسلمان مالزی به همراه ۳۰، ۴۰ نفر به تهران آمده بود و من هم مسئول پذیرایی از ایشان بودم. با MSA )اتحادیه دانشجویان مسلمان) آمریکا روابطی داشتیم که آقایان دکتر یزدی، دکتر شهرستانی(که وزیر نفت عراق بود)، شهید دکتر چمران و چند نفر دیگر که از موسسین بودند. در هیاتی که از عراق آمده بودند آقای شهرستانی و بحرالعلوم هم قرار داشتند. ما خانه ای دو طبقه در خیابان شهدا پیدا کردیم و این افراد را آنجا اسکان دادیم. وقتی آقای انور ابراهیم به مالزی برگشت توسط معاون نخست وزیر دستگیر و زندانی شد که بعدها داماد همان آقای معاون نخست وزیر شد.
زمان کنگره UMNO بود که به مالزی رفتیم و با این افراد آشنا شدیم. وقتی دولت آقای مهاتیر تشکیل شد دوستی به نام مختار هاشم داشتیم که از معاونان آقای ماهاتیر بود و به مشکل برخورده بود به همین دلیل قرار شد با آقای انور ابراهیم کار کنیم. از کویت که برگشتم سالی یک بار نزد ایشان می رفتم. وقتی هم که طرح قشم را ارائه کردم آقای هاشمی مرداد ۶۹ به من حکم داد که خودم این طرح را اجرا کنم.
برای صحبت با آقای ماهاتیر به مالزی رفتم و نقشه اولیه را نشان دادم. یک ماه بعد ایشان به عنوان میهمان رسمی وارد ایران شد و طبق قراری که با من داشت به قشم رفتیم. اولین طرحمان هتل سازی و شبکه موبایل بود. دوستی به نام آقای فون پیرر از زمان دانشجویی دانشگاه تهران داشتم که آن موقع رییس زیمنس تهران بود و من برایش نامه نوشتم و قرار شد در اجرای پروژه با هم همکاری کنیم.
یکی دیگر از افرادی که دعوت به همکاری کردم آقای التاجر بود.
اول انقلاب آقای التاجر مشاور اصلی شیخ راشد بود و طرح جبل علی را اجرا می کردند که مشاور آمریکایی و انگلیسی هم داشتند. آقای التاجر شیعه بود و پدرش رهبر کسانی بود که علیه شیخ های بحرین قیام کرده و دستگیر شده بود و به ایران و آبادانی آن علاقمند بود.
آنها در زمان رضاخان گذرنامه ایرانی گرفته بودند. آقای التاجر گذرنامه ایرانی باطل شده اش را به من نشان داد و من هم از آقای بشارتی وزیر کشور خواستم یک گذرنامه جدید برای ایشان صادر شود.بنابراین وقتی آقای التاجر اولین بار در دولت آقای هاشمی به ایران آمد با گذرنامه ایرانی وارد شد و آقای هاشمی هم استقبال خوبی از ایشان کرد و خواستار سرمایه گذاری ایشان در ایران شد.
آقای التاجر شریک دوبال (دبی آلومینیوم) بود که شیخ راشد تاسیس کرده بود که برق، آلومینیوم و آب شیرین تولید کند و هرچه برق نیاز داشتند آلومینیوم هم اضافه می کردند و در ساعات پیک تولید آلومینیوم را کم کرده و برق موردنیاز دبی را تامین می کردند . اگزوز نیروگاه هم در آب شیرین کن ها آب شرب تولید می کرد و به همین خاطر از آن زمان دبی دچار کمبود آب نشده است.
بار اولی که به دبی رفتم هنوز شیخ راشد سکته نکرده بود و آقای التاجر به من خبر داد که برای ناهار نزد شیخ راشد می رویم.طبق رسم عربی وقتی پدر به همراه مهمانش غذا می خورد سر میز نمی نشیند و لذا شیخ فعلی دبی ایستاده خدمت می کرد.
در این سفرآقای التاجر به من اطلاع داد. مایل است در آلومینیوم سرمایه گذاری کند که خواستم تیم انگلیسی همراهش را وارد این کار نکند. موافقتنامه اولیه ای نوشتیم که در بندرعباس کارخانه آلومینیومی با ظرفیت قابل افزایش تا یک میلیون تن راه اندازی کنیم و من پیشنهاد دادم نام این کارخانه را آلومینیوم المهدی بگذاریم.
ال را از آلومینیوم گرفتم و مهدی هم که نام کوچک التاجر بود. قرار شد ۵۰ میلیون دلار آورده اولیه را متعهد شود که آقای محلوجی گفت ما پول داریم شما برای ما نقشه، تکنولوژی و تجهیزات بفرستید.
زمین برای کار صاف شد، زمینی که فولاد بندرعباس، پالایشگاه و آلومینیوم المهدی، منطقه ویژه خلیج فارس را شامل می شود. طرحی هم برای تصاحب ۲۵۰۰ هکتار زمین از کنار اسکله شهید رجایی تا رود حسن لنگی (رودخانه ای شور که در ۶۰ کیلومتری بندر عباس است) نوشتیم.
قرار بود به نام آلومینیوم شهرک بزرگ صنعتی ساخته شود. ما به دنبال این بودیم که پروژه ای بسازیم که طرح توسعه ملی را به همراه داشته باشد و نفت، پتروشیمی، فولاد، آلومینیوم و... شامل شود. از منتهی الیه مرز شرقی بندر شهید رجایی تا بندر پل جزو طرح ملی توسعه بود. آقای علی کلاهدوز (معاون وزارت معادن و فلزات)هم قهرمانانه این طرح را به جلو برد. آقای دکتر بهکیش هم اولین مدیرعامل المهدی بود.
از آن جایی که در کارها قدم اول مهم است، آقای التاجر قدم اول را برداشت و اگر نبود آلومینیوم المهدی ساخته نمی شد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست