در سال 1342 حکمی به من دادند و از کرمان به معدن طلای موته منتقل شدم، که در حال حاضر هم این معدن به شکل ضعیفی در حال تولید شمش است.
در این معدن اقدامات اولیه برای نصب کارخانه را انجام دادم. یکی از موارد تهیه آب بود. موته در منطقهای خشک در نزدیکی گلپایگان واقع است و ما برای ذوب طلا به حدود 40 تا 50 مترمکعب در ساعت آب احتیاج داشتیم.
به لطف خداوند من در یک دشت کاملا خشک توانستم به آب دسترسی پیدا کنم. به بعد به آن ها گفتم در دشت یک چاه حفر کنند.
اهالی میگفتند در عمق 26 متری به آب میرسیم؛ ولی آب بسیار کم است. من از این مساله مایوس نشدم و با «بسمالله الرحمن الرحیم» یک جهتی را انتخاب کردم و گفتم که در 30 متری آن جهت دوباره چاه حفر کنند. در 26 متری به آب رسیدیم؛ ولی آب آن قدر زیاد بود که نمیتوانستند داخل چاه بروند.
آن زمان آقای خادم در تهران مدیرعامل شرکت معادن شده بود و قراردادی با زمین شناسهای فرانسوی برای پیدا کردن آب بسته بود. وقتی به ایشان گفتم که به آب دسترسی پیدا کردهام، گفت که قرارداد بسته شده و نمی توانند آن را فسخ کنند.
بعد از اندازهگیری متوجه شدم حدود 40 مترمکعب در ساعت آب تولید میشود. وقتی این خبر به گوش زمین شناسهای فرانسوی رسید متعجب شدند و گفتند دوست دارند با من آشنا شوند.
در تهران به دیدار آنها رفتم. از من پرسیدند شما مهندس معدن هستید یا زمین شناس و کارشناس ذخایر آب؟ جواب دادم که مهندس معدن هستم. پرسیدند با چه روشی به این منبع آب زیرزمینی رسیدید؟ ماجرا را برایشان گفتم و توضیح دادم که صرفا با توکل به خدا و استمداد از او به آب رسیدم و آن ها از شنیدن این موضوع حیرت کرده بودند.
با توجه به اینکه قبلا کار اکتشاف انجام شده بود، استخراج را به صورت آزمایشی شروع کردیم و تا حد زیادی پیش بردیم.
چون در آنجا یک رگه طلای خیلی غنی بود و آثار طلا در همه جای آن مشهود بود، به صورت روباز استخراج میکردیم و بیرون میریختیم و وقتی از آنجا رفتم، گروه بعدی وارد کارخانه شدند و از آنها استفاده کردند.
یادم است حدود 60 هزار تن سنگ طلای 7 گرم در تن استخراج کرده و آنجا ریخته بودیم.
نقش شهید مرتضی آوینی در معدن طلای موته
آن روزها کارهای توزین طلا را خودم شخصا انجام میدادم و یک ترازوی بسیار دقیق برای این کار تهیه کرده بودیم و به ناچار از محل مسکونی ام به منطقه دیگری که دورتر بود، برای آزمایش می رفتم.
خاطرم هست که روزی بیست نمونه را برای اندازهگیری میزان طلا آزمایش میکردم.
در یکی از این آزمایشها، مرتضی هم همراه من آمده بود. از معدن که برمی گشتم، از دور من را صدا کرد و گفت بابا، یک خبر خوش! پرسیدم چه خبری؟ گفت یکی از نمونههایی که گرفتهای همهاش طلا شده است.
خلاصه بعد از اندازهگیری متوجه شدم که این نمونه حاوی 30 کیلو طلا در تن است. بنده باز هم در معدن جستوجو کردم، اما نتوانستم چیز دیگری پیدا کنم، چون فقط یک تن از این ماده معدنی غنی در آن روز استخراج شده بود و با بقیه 80 تن در روز که استخراج میشد مخلوط شده بود و آنها را پرعیار کرده بود.
آن زمان میگفتند در معادن دنیا ماده معدنی که حاوی بیشتر از 10 کیلو طلا در تن باشد پیدا نشده است و ما در اینجا توانستیم با عیار 30 کیلو در تن پیدا کنیم.
به نقل از کانال: @revayatnameh
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست